تلاوت تصویری
دریافت با کیفیت 1080p
حجم: 185 مگابایت؛مدت زمان: 2 دقیقه 29 ثانیه
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۲۱۱ تا ۲۱۵ سوره بقره (صفحه ۳۳)
(آیه ۲۱۱)- این آیه در حقیقت، یکى از مصادیق آیات گذشته است، چرا که در آیات گذشته سخن از مؤمنان و کافران و منافقان بود، کافرانى که بر اثر لجاجت، آیات و دلایل روشن را نادیده گرفته به بهانه جویى مى پرداختند، و بنى اسرائیل یکى از مصادیق واضح این معنى هستند مى فرماید: «از بنى اسرائیل بپرس، چه نشانه هاى روشنى به آنها دادیم؟» ولى آنها این نشانههاى روشن را نادیده گرفتند، و نعمتهاى الهى را در راه غلط صرف کردند (سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ کَمْ آتَیْناهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ).
سپس مىافزاید: «کسى که نعمت خدا را بعد از آن که به سراغ او آمد تبدیل کند (و از آن سوء استفاده نماید، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) زیرا خداوند شدید العقاب است» (وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ).
منظور از تبدیل نعمت این است که انسان امکانات و منابع مادى و معنوى را که در اختیار دارد، در مسیرهاى انحرافى و گناه به کار گیرد، مسأله تبدیل نعمت، و سرنوشت دردناک ناشى از آن منحصر به بنى اسرائیل نیست، هم اکنون دنیاى صنعتى گرفتار این بدبختى بزرگ است زیرا با این که خداوند مواهب و نعمتها و امکاناتى در اختیار انسان امروز قرار داده که در هیچ دورانى از تاریخ سابقه نداشته، ولى بخاطر دورى از تعلیمات الهى پیامبران گرفتار تبدیل نعمت شده و آنها را به صورت وحشتناکى در راه فنا و نیستى خود به کار گرفته و از آن مخربترین سلاحها، براى ویرانى جهان ساخته و یا از قدرت مادى خویش براى توسعه ظلم و استعمار و استثمار بهره گرفته و دنیا را به جایگاهى ناامن از هر نظر مبدل کرده است.
(آیه ۲۱۲)- شأن نزول:
ابن عباس مفسر معروف مىگوید: این آیه در باره اقلیت اشرافى و رؤساى قریش نازل شد که زندگى بسیار مرفهى داشتند، و جمعى از مؤمنان ثابت قدم که از نظر زندگى مادى فقیر و تهیدست بودند را به باد استهزاء مىگرفتند و مىگفتند: اگر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شخصیتى داشت و از طرف خدا بود، اشراف بزرگان از او پیروى مىکردند، آیه نازل شد و به سخنان بىاساس آنها پاسخ داد.
تفسیر:
شأن نزول این آیه مانع از آن نیست که یک قاعده کلى و عمومى از آن استفاده کرده یا آن را مکمل آیه پیشین در باره یهود بدانیم آیه مىگوید: «زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است» (زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا).
لذا از باده غرور سرمست شده «و افراد با ایمان را که احیانا دستشان تهى است به باد مسخره مىگیرند» (وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا).
این در حالى است که «این افراد با ایمان و تقوا در قیامت برتر از آنها هستند» آنها در اعلى علیین بهشتند و اینها در درکات جهنم (وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
زیرا در آن جهان مقامات معنوى صورت عینى به خود مىگیرد و مؤمنان در درجات بالایى قرار خواهند گرفت، آنها گویى بر فراز آسمانها سیر مىکنند در حالى که اینها در اعماق زمین مىروند و این جاى تعجب نیست «زیرا خداوند هر کس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد» (وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ).
اینها در حقیقت بشارت و آرامشى است براى مؤمنان فقیر و هشدار و تهدیدى است براى ثروتمندان مغرور و بىایمان.
بىحساب بودن روزى خداوند نسبت به افراد با ایمان اشاره به این است که هرگز پاداشها و مواهب الهى به اندازه اعمال ما نیست بلکه مطابق کرم و لطف او است و مىدانیم لطف و کرمش حد و حدودى ندارد.
(آیه ۲۱۳)- بعد از بیان حال مؤمنان و منافقان و کفار در آیات پیشین، در این آیه به سراغ یک بحث اصولى و کلى و جامع در مورد پیدایش دین و مذهب و اهداف و مراحل مختلف آن مىرود نخست مىفرماید: «انسانها (در آغاز) همه امت واحدى بودند» (کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً).
و در آن روز تضادى در میان آنها وجود نداشت، زندگى بشر و اجتماع او ساده بود، فطرتها دست نخورده، و انگیزههاى هوى و هوس و اختلاف و کشمکش در میان آنها ناچیز بود. (این مرحله اول زندگى انسانها بود) سپس زندگى انسانها شکل اجتماعى به خود گرفت زیرا انسان براى تکامل آفریده شده و تکامل او تنها در دل اجتماع تأمین مىگردد (و این مرحله دوم زندگى انسانها بود) ولى به هنگام ظهور اجتماع، اختلافها و تضادها به وجود آمد چه از نظر ایمان و عقیده، و چه از نظر عمل و تعیین حق و حقوق هر کس و هر گروه در اجتماع، و اینجا بشر تشنه قوانین و تعلیمات انبیاء و هدایتهاى آنها مىگردد تا به اختلافات او در جنبههاى مختلف پایان دهد (و این مرحله سوم بود) در اینجا «خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت دهند و انذار کنند» (فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ). و این مرحله چهارم بود.
در اینجا انسانها با هشدارهاى انبیاء و توجه به مبدء و معاد و جهان دیگر که در آنجا پاداش و کیفر اعمال خویش را در مىیابند براى گرفتن احکام و قوانین الهى آمادگى پیدا کردند و لذا مىفرماید: «خداوند با آنها کتاب آسمانى به حق نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند حکومت کند» (وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ).
و به این ترتیب ایمان به انبیاء و تمسک به تعلیمات آنها و کتب آسمانى، آبى بر آتش اختلافات فرو ریخت و آن را خاموش ساخت- و این مرحله پنجم بود.
این وضع مدتى ادامه یافت ولى کم کم وسوسههاى شیطانى و امواج خروشان هواى نفس، کار خود را در میان گروهى کرد لذا آیه مىفرماید: «در آن اختلاف نکردند مگر کسانى که کتاب آسمانى را دریافت داشته بودند و بینات و نشانههاى روشن به آنها رسیده بود. آرى! آنها، بخاطر انحراف از حق و ستمگرى در آن اختلاف کردند» (وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ). و این مرحله ششم بود.
در اینجا مردم به دو گروه تقسیم شدند مؤمنان راستین که در برابر حق تسلیم بودند آنها براى پایان دادن به اختلافات جدید به کتب آسمانى و تعلیمات انبیاء باز گشتند و به حق رسیدند و لذا مىفرماید: «خداوند مؤمنان از آنها را به حقیقت آنچه در آن اختلاف داشتند به فرمان خود هدایت فرمود» در حالى که افراد بىایمان و ستمگر خود خواه همچنان در گمراهى و اختلاف باقى ماندند (فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ). و این مرحله هفتم بود.
و در پایان آیه مىفرماید: «خداوند هر که را بخواهد و لایق ببیند به راه مستقیم هدایت مىکند» (وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
اشاره به این که مشیت الهى که آمیخته با حکمت او است گزاف و بىحساب نیست و از هر گونه تبعیض ناروا بر کنار است. تمام کسانى که داراى نیت پاک و روح تسلیم در برابر حقند مشمول هدایتهاى او مىشوند، اشتباهات عقیدتى آنها اصلاح مىگردد و از روشن بینیهاى مخصوصى بر خوردار مىشوند و آنها را از اختلافات و مشاجرات دنیا پرستان بىایمان بر کنار مىدارد و آرامش روح و اطمینان خاطر و سلامت جسم و جان به آنها مىبخشد.
(آیه ۲۱۴)- شأن نزول:
بعضى از مفسران گفته اند: هنگامى که در جنگ احزاب ترس و خوف و شدت بر مسلمانان غالب شد و در محاصره قرار گرفتند این آیه نازل شد و آنان را به صبر و استقامت دعوت نمود و یارى نصرت به آنها داد.
تفسیر:
از این آیه چنین بر مى آید که جمعى از مؤمنان مىپنداشتند که عامل اصلى ورود در بهشت تنها اظهار ایمان به خدا است بىآنکه تلاش و کوششى به خرج دهند، قرآن در برابر این تفکر نادرست مىفرماید: «آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید بىآنکه حوادثى همچون حوادث سخت گذشتگان به شما برسد» (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ).
«همانها که شداید و زیانهاى فراوان به آنها رسید و آنچنان ناراحت و متزلزل شدند که پیامبر الهى و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: پس یارى خدا کجاست!» (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ).
البته آنها این جمله را به عنوان اعتراض و ایراد نمى گفتند بلکه به عنوان تقاضا و انتظار مطرح مىکردند. و چون آنها نهایت استقامت خود را در برابر این حوادث به خرج دادند و دست به دامن الطاف الهى زدند به آنها گفته شد «آگاه باشید یارى خدا نزدیک است» (أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ).
در حقیقت این آیه به یکى از سنن الهى که در همه اقوام جارى بوده است اشاره مىکند و به مؤمنان در همه قرون و اعصار هشدار مىدهد که براى پیروزى و موفقیت و نایل شدن به مواهب بهشتى، باید به استقبال مشکلات بروند و فداکارى کنند و این آزمونى است که مؤمنان را پرورش مىدهد.
(آیه ۲۱۵)- شأن نزول:
«عمرو بن جموح» پیرمردى بزرگ و ثروتمند بود به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد از چه چیز صدقه بدهم و به چه کسانى؟ این آیه نازل شد و به او پاسخ گفت.
تفسیر:
در قرآن مجید آیات فراوانى در باره انفاق و بخشش در راه خدا آمده است همین امر سبب مى شد که در باره جزئیات از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سؤال کنند لذا در آیه مورد بحث مى فرماید: «از تو سؤال مىکنند چه چیز را انفاق کنند» (یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ).
سپس مى افزاید: «بگو هر خیر و نیکى (و هر گونه سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مىکنید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه، باید باشد» (قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
مسلما ذکر این پنج طایفه به عنوان بیان مصداق هاى روشن است و گر نه منحصر به آنها نمى باشد.
و در پایان آیه مى فرماید: «و هر کار خیرى انجام مىدهید خداوند از آن آگاه است» (وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ).
لزومى ندارد تظاهر کنید، و مردم را از کار خویش آگاه سازید، چه بهتر که براى اخلاص بیشتر انفاق هاى خود را پنهان سازید، زیرا کسى که پاداش مىدهد از همه چیز با خبر است و کسى که جزا به دست اوست حساب همه نزد او است.
جمله «وَ ما تَفْعَلُوا» معنى وسیعى دارد که تمام اعمال خیر را شامل مى شود.
و جمله «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ» (آنچه از نیکیها انفاق مى کنید) مى گوید: انفاق از هر موضوع خوبى مىتواند باشد، و تمام نیکیها را شامل مىشود از اموال باشد یا خدمات، از موضوعات مادى باشد یا معنوى.
در ضمن تعبیر به «خیر» نشان مى دهد که مال و ثروت ذاتا چیز بدى نیست، بلکه یکى از بهترین وسایل خیر است، مشروط بر این که به نیکى از آن بهره گیرى شود.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه