تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت 1080p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۲۲۵ تا ۲۳۰ سوره بقره (صفحه ۳۶)

(آیه ۲۲۵)- در این آیه براى تکمیل این مطلب مهم که قسم نباید مانع کارهاى خیر شود، مى‏ فرماید: «خداوند شما را بخاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى ‏کنید مؤاخذه نخواهد کرد» (لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ).

اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار یاد مى‏ کنید) مؤاخذه مى ‏کند و خداوند آمرزنده و داراى حلم است» (وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ).

در این آیه خداوند به دو نوع سوگند اشاره کرده، نوع اول قسم‏ هاى لغو است که هیچ گونه اثرى ندارد و نباید به آن اعتنا کرد و مخالفت آن کفاره ندارد زیرا از روى اراده و تصمیم نیست. نوع دوم سوگندهایى است که از روى اراده و تصمیم انجام مى‏ گیرد و به تعبیر قرآن قلب انسان آن را کسب مى‏ کند، این گونه قسم معتبر است و باید به آن پایبند بود، و مخالفت با آن، هم گناه دارد، و هم موجب کفاره مى ‏شود.

 

(آیه ۲۲۶)- در دوران جاهلیت زن هیچ گونه ارزش و مقامى در جامعه عرب نداشت و به همین جهت براى جدایى از او و یا تحت فشار قرار دادن زن، طرق زشتى وجود داشت که یکى از آنها «ایلاء» بود به این ترتیب که هر زمان مردى از همسر خود متنفر مى‏ شد، سوگند یاد مى‏کرد که با او همبستر نگردد و با این راه غیر انسانى همسر خود را در تنگناى شدیدى قرار مى‏ داد، نه او را رسما طلاق مى‏داد و نه بعد از این سوگندها حاضر مى‏ شد آشتى کند و زندگى مطلوبى داشته باشد. البته مردان غالبا تحت فشار قرار نمى‏ گرفتند، چون همسران متعددى داشتند آیه مورد بحث با این سنت غلط مبارزه کرده، و طریق گشودن این سوگند را بیان مى‏ کند، مى‏ فرماید: «کسانى که از زنان خود ایلاء مى کنند (سوگند براى ترک آمیزش جنسى مى‏ خورند) حق دارند چهار ماه انتظار کشند» (لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ).

این چهار ماه مهلت براى این است که وضع خویش را با همسر خود روشن کنند و زن را از این نابسامانى، نجات دهند. سپس مى‏ افزاید: «اگر (در این فرصت) تصمیم به بازگشت گرفتند، خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

آرى! خداوند گذشته او را در این مسأله و همچنین شکستن سوگند را بر او مى‏ بخشد- هر چند کفاره آن چنانکه خواهیم گفت به وقت خود باقى است.

 

(آیه ۲۲۷)- «و اگر تصمیم به جدایى گرفتند (آن هم با شرایطش مانعى ندارد) خداوند شنوا و دانا است» (وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).

و هر گاه مرد هیچ یک از این دو راه را انتخاب نکند، نه به زندگى سالم زناشویى باز گردد، و نه او را با طلاق رها سازد، در اینجا حاکم شرع دخالت مى‏ کند و مرد را به زندان مى‏اندازد و بر او سخت مى گیرد که بعد از گذشتن چهار ماه مجبور شود یکى از دو راه را انتخاب کند و زن را از حال بلاتکلیفى در آورد.

 

(آیه ۲۲۸)- در آیه قبل سخن از طلاق بود و در این آیه بخشى از احکام طلاق و آنچه مربوط به آن است بیان مى‏ شود و در مجموع پنج حکم در آن بیان شده، نخست در باره عدّه مى‏فرماید: «زنان مطلّقه باید به مدت سه بار پاک شدن را انتظار بکشند» (وَ الْمُطَلَّقاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ).

«قُرُوءٍ» در آیه فوق به معنى ایام پاکى زن مى‏باشد، و از آنجا که طلاق باید در حال پاکى که با شوهر خود آمیزش جنسى نکرده باشد انجام گیرد این پاکى یک مرتبه محسوب مى‏ شود، و هنگامى که بعد از آن دو بار عادت ببیند و پاک شود، به محض این که پاکى سوم به اتمام رسید و لحظه ‏اى عادت شد عدّه تمام شده و ازدواج او در همان حال جایز است.

دومین حکم، این است که «براى آنها حلال نیست که آنچه را در رحم آنان آفریده شده کتمان کنند، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند» (وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).

قابل توجه این که مسأله آغاز و پایان ایام عدّه را که معمولا خود زن مى‏فهمد، نه دیگرى بر عهده او گذارده و گفتار او را سند قرار داده است.

سومین حکمى که از آیه استفاده مى‏ شود، این است که شوهر در عدّه طلاق رجعى، حق رجوع دارد، مى‏ فرماید: «همسران آنها براى رجوع به آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشویى) در این مدت عدّه (از دیگران) سزاوارترند هرگاه خواهان اصلاح باشند» (وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً).  

در واقع در موقعى که زن در عدّه طلاق رجعى است، شوهر مى‏ تواند بدون هیچ گونه تشریفات، زندگى زناشویى را از سر گیرد، با هر سخن و یا عملى که به قصد بازگشت باشد این معنى حاصل مى‏ شود.

سپس به بیان چهارمین حکم پرداخته مى‏ فرماید: «و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها است حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند» (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ).

بنابراین همانطور که براى مرد حقوقى بر عهده زنان گذارده شده، همچنین زنان حقوقى بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند.

با توجه به اختلاف دامنه دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد مدیریت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوى گروهى از زنان از بسیارى از مردان پیشرفته ‏تر باشند.

واژه «معروف» که به معنى کار نیک و معقول و منطقى است، در این آیات دوازده بار تکرار شده تا هشدارى به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویى و جلب رضاى الهى بکوشند.

و بالاخره در پایان آیه مى‏خوانیم: «خداوند توانا و حکیم است» (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ). و این اشاره‏اى است به این که حکمت و تدبیر الهى، ایجاب مى‏ کند که هر کس در جامعه به وظایفى بپردازد که قانون آفرینش براى او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است. حکمت خداوند ایجاب مى‏ کند که در برابر وظایفى که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلّمى قرار گیرد، تا تعادلى میان وظیفه حق برقرار شود.

 

(آیه ۲۲۹)- شأن نزول:

زنى خدمت یکى از همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید و از شوهرش شکایت کرد که او پیوسته وى را طلاق مى‏دهد و سپس رجوع مى‏کند تا به این وسیله به زیان و ضرر افتد و در جاهلیت چنین بود که مرد حق داشت همسرش را هزار بار طلاق بدهد و رجوع کند و حدى بر آن نبود، هنگامى که این شکایت به محضر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله رسید، آیه نازل شد و حد طلاق را سه بار قرار داد.

تفسیر:

در آیه قبل به اینجا رسیدیم که قانون «عده» و «رجوع» براى اصلاح وضع خانواده و جلوگیرى از جدایى و تفرقه است، ولى بعضى از تازه مسلمانان مطابق دوران جاهلیت، از آن سوء استفاده مى ‏کردند، و براى این که همسر خود را تحت فشار قرار دهند پى در پى او را طلاق داده و رجوع مى‏ کردند این آیه نازل شد و از این عمل زشت و ناجوانمردانه جلوگیرى کرد، مى‏ فرماید: «طلاق (منظور طلاقى است که رجوع و بازگشت دارد) دو مرتبه است» (الطَّلاقُ مَرَّتانِ).

البته باید در جلسات متعدد واقع شود و در یک مجلس انجام نمى ‏شود.

سپس مى ‏افزاید: «در هر یک از این دو بار باید همسر خود را بطور شایسته نگاهدارى کند و آشتى نماید، یا با نیکى او را رها سازد و براى همیشه از او جدا شود» (فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ).

بنابراین طلاق سوم، رجوع و بازگشتى ندارد، و هنگامى که دو نوبت کشمکش و طلاق و سپس صلح و رجوع انجام گرفت، باید کار را یکسره کرد.

منظور از جدا شدن با احسان و نیکى این است که حقوق آن زن را بپردازد و بعد از جدایى پشت سر او سخنان نامناسب نگوید، و مردم را نسبت به او بدبین نسازد، و امکان ازدواج را از او نگیرد. بنابراین جدایى نیز باید توأم با احسان گردد.

و لذا در ادامه آیه مى‏ فرماید: «براى شما حلال نیست که چیزى را از آنچه به آنها داده‏ اید پس بگیرید» (وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً).

بنابراین، شوهر نمى‏تواند هنگام جدایى چیزى را که به عنوان مهر به زن داده است باز پس گیرد.

در ادامه آیه به مسأله طلاق خلع اشاره کرده مى‏ گوید: تنها در یک فرض باز پس گرفتن مهر مانعى ندارد و آن در صورتى است که زن تمایل به ادامه زندگى زناشویى نداشته باشد، و «دو همسر از این بترسند که با ادامه زندگى زناشویى حدود الهى را برپا ندارند» (إِلَّا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ).  

سپس مى‏ افزاید: «اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند، گناهى بر آن دو نیست که زن فدیه (عوضى) بپردازد» و طلاق بگیرد (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ).

در حقیقت در اینجا سر چشمه جدایى، زن است، و او باید غرامت این کار را بپردازد و به مردى که مایل است، با او زندگى کند اجازه دهد با همان مهر، همسر دیگرى انتخاب کند.

و در پایان آیه به تمام احکامى که در این آیه بیان شده اشاره کرده مى‏ فرماید:

«اینها حدود و مرزهاى الهى است از آن تجاوز نکنید و آنها که از آن تجاوز مى‏کنند ستمگرانند» (تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ).

 

(آیه ۲۳۰)- شأن نزول:

در حدیثى آمده است که زنى خدمت پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله رسید و عرض کرد: من همسر پسر عمویم بودم او سه بار مرا طلاق داد، پس از او با مردى ازدواج کردم، اتفاقا او هم مرا طلاق داد، آیا مى‏ توانم به شوهر اولم باز گردم؟

حضرت فرمود: نه، تنها در صورتى مى‏توانى که با همسر دوم آمیزش جنسى کرده باشى، در این هنگام آیه نازل شد.

تفسیر:

این آیه در حقیقت حکم تبصره‏اى دارد که به حکم سابق ملحق مى‏شود مى ‏فرماید: «اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار دیگر) او را طلاق داد، زن بر او بعد از آن حلال نخواهد شد مگر این که همسر دیگرى (به ازدواج دائمى) انتخاب کند (و با او آمیزش جنسى نماید در این صورت اگر همسر دوم) او را طلاق داد، گناهى ندارد که آن دو بازگشت کنند، (و آن زن با همسر اولش بار دیگر ازدواج نماید) مشروط بر این که امید داشته باشد که حدود الهى را محترم مى‏ شمرند» (فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ).

و در پایان تأکید مى ‏کند «اینها حدود الهى است که براى افرادى که آگاهند بیان مى ‏کند» (وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه