تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۱۰۱ تا ۱۰۸ سوره آل عمران (صفحه ۶۳)
(آیه ۱۰۱)- در این آیه به صورت تعجب از مؤمنان سؤال مى کند: «و چگونه ممکن است شما کافر شوید با این که (در دامان وحى قرار گرفته اید) و آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او در میان شماست» (وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ).
بنابراین، اگر دیگران گمراه شوند زیاد جاى تعجب نیست، تعجب در این است افرادى که پیامبر را در میان خود مى بینند و دائما با عالم وحى در تماس هستند چگونه ممکن است گمراه گردند و مسلما اگر چنین اشخاصى گمراه شوند مقصر اصلى خود آنها هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود.
در پایان آیه به مسلمانان توصیه مىکند که براى نجات خود از وسوسه هاى دشمنان، و براى هدایت یافتن به صراط مستقیم، دست به دامن لطف پروردگار بزنند، و به ذات پاک او و آیات قرآن مجید متمسک شوند، مىفرماید: «و هر کس به خدا تمسک جوید به راه مستقیم هدایت شده است» (وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
(آیه ۱۰۲) شأن نزول:
در شأن نزول این آیه و آیه بعد گفتهاند: روزى دو نفر از قبیله «اوس» و «خرزج» به نام «ثعلبة بن غنم» و «اسعد بن زراره» در برابر یکدیگر قرار گرفتند، و هر کدام افتخاراتى را که بعد از اسلام نصیب قبیله او شده بود بر مىشمرد، «ثعلبه» گفت: خزیمة بن ثابت (ذو الشهادتین) و حنظله (غسیل الملائکة) که هر کدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنین عاصم بن ثابت، و سعد بن معاذ از ما مىباشند.
در برابر او «اسعد بن زراره» که از طایفه خزرج بود گفت: چهار نفر از قبیله ما در راه نشر و تعلیم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن کعب، و معاذ بن جبل، و زید بن ثابت، و أبو زید، به علاوه «سعد بن عباده» رئیس و خطیب مردم مدینه از ماست.
کم کم کار به جاى باریک کشید، و قبیله دو طرف از جریان آگاه شدند، و دست به اسلحه کرده، در برابر یکدیگر قرار گرفتند، بیم آن مىرفت که بار دیگر آتش جنگ بین آنها شعلهور گردد و زمین از خون آنها رنگین شود! خبر به پیامبر رسید، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بیان و تدبیر خاص خود به آن وضع خطرناک پایان داد، و صلح و صفا را در میان آنها برقرار نمود. آیه نازل گردید و به صورت یک حکم عمومى همه مسلمانان را با بیان مؤثر و مؤکدى دعوت به اتحاد نمود.
تفسیر:
دعوت به تقوى- در این آیه نخست دعوت به تقوى شده است تا مقدمهاى براى دعوت به سوى اتحاد باشد، در حقیقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از یک ریشه اخلاقى و عقیدهاى بىاثر و یا بسیار کماثر است، به همین دلیل در این آیه کوشش شده است تا عوامل ایجاد کننده اختلاف و پراکندگى در پرتو ایمان و تقوى تضعیف گردند. لذا افراد با ایمان را مخاطب ساخته، مىگوید:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوى و پرهیزکارى است از خدا بپرهیزید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ).
«حق تقوى» آخرین و عالیترین درجه پرهیزکارى است، که پرهیز از هر گونه گناه و عصیان و تعدى و انحراف از حق و نیز اطاعت از فرمان خداوند و شکر نعمتهاى او را شامل مىشود.
در پایان آیه به طایفه اوس و خزرج و همه مسلمانان جهان هشدار مىدهد که به هوش باشند، تا عاقبت و پایان کار آنها به بدبختى نگراید، لذا با تأکید مىفرماید:
«و از دنیا نروید مگر این که مسلمان باشید» باید گوهر ایمان را تا پایان عمر حفظ کنید (وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).
(آیه ۱۰۳)- دعوت به سوى اتحاد! در این آیه بحث نهایى که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، مىفرماید: «و همگى به ریسمان الهى چنگ بزنید، و از هم پراکنده نشوید» (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا).
در باره «بِحَبْلِ اللَّهِ» (ریسمان الهى) مفسران احتمالات مختلفى ذکر کردهاند و در روایات اسلامى نیز تعبیرات گوناگونى دیده مىشود ولى هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند زیرا منظور از «ریسمان الهى» هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او.
سپس قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقایسه آن «پراکندگى» با این «وحدت» دعوت مىکند، مىگوید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید» (وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً).
در اینجا مسأله تألیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده مىگوید: «خدا در میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد» با این تعبیر، اشاره به یک معجزه اجتماعى اسلام نموده، زیرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پیشین عرب را درست بررسى کنیم خواهیم دید که چگونه یک موضوع جزئى و ساده کافى بود آتش جنگ خونین در میان آنها بیفروزد و ثابت مىگردد که از طرق عادى امکان پذیر نبود که از چنان ملت پراکنده و نادان و بىخبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند.
اهمیت وحدت و برادرى در میان قبایل کینهتوز عرب حتى از نظر دانشمندان و مورّخان غیر مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن یاد کردهاند! سپس قرآن مىافزاید: «شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بودید که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنید و همه چیز شما خاکستر گردد» (وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها).
اما خداوند شما را نجات داد و از این پرتگاه به نقطه امن و امانى که همان نقطه «برادرى و محبت» بود رهنمون ساخت.
«نار» (آتش) در آیه فوق کنایه از جنگها و نزاعهایى بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانهاى در میان اعراب شعلهور مىشد.
در پایان آیه براى تأکید بیشتر مىگوید: «خداوند این چنین آیات خود را بر شما روشن مىسازد شاید قبول هدایت کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
بنابر این، هدف نهایى هدایت و نجات شماست، پس باید به آنچه گفته شد اهمیت فراوان دهید.
(آیه ۱۰۴)- دعوت به حق و مبارزه با فساد! در این آیه دستور داده شده که: «همواره در میان شما مسلمانان باید امتى باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند: مردم را به نیکیها دعوت کنند، و از بدیها باز دارند» (وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
و در پایان آیه تصریح مىکند که فلاح و رستگارى تنها از این راه ممکن است «و آنها همان رستگارانند» (وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله در ضمن یک مثال جالب، منطقى بودن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعى که ناشى از پیوند سرنوشتهاست، بر شمرده و مىفرماید: «یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و هنگامى که در وسط دریا قرار گیرد تبرى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید من در سهم خود تصرف مىکنم! اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند؟ طولى نمىکشد که آب دریا به داخل کشتى نفوذ کرده و یکباره همگى در دریا غرق مىشوند».
(آیه ۱۰۵)- در این آیه مجددا پیرامون مسأله اتحاد و پرهیز از تفرقه و نفاق بحث مىکند، مىفرماید: «و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند» (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا).
اصرار قرآن در این آیات در باره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به این است که این حادثه در آینده در اجتماع آنها وقوع خواهد یافت زیرا هر کجا قرآن در ترساندن از چیزى زیاد اصرار نموده اشاره به وقوع و پیدایش آن مىباشد.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «کسانى که با بودن ادله روشن در دین چنان اختلاف کنند به عذاب عظیم و دردناکى گرفتار مىگردند» (مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).
جامعهاى که اساس قدرت و ارکان همبستگیهاى آنان با تیشههاى تفرقه در هم کوبیده شود، سرزمین آنان براى همیشه جولانگاه بیگانگان و قلمرو حکومت استعمارگران خواهد بود، راستى چه عذاب بزرگى است!
(آیه ۱۰۶)- چهرههاى نورانى و تاریک! به دنبال هشدارى که در آیات سابق در باره تفرقه و نفاق و بازگشت به آثار دوران کفر و جاهلیت داده شد در این آیه و آیه بعد به نتایج نهایى آن اشاره مىکند که چگونه کفر موجب رو سیاهى و اسلام، و ایمان موجب رو سفیدى است، مىفرماید: «در روز رستاخیز چهرههایى سفید و نورانى و چهرههایى تاریک و سیاه خواهد بود» (یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ).
سپس مىفرماید: به آنها که چهرههاى سیاه و تاریک دارند گفته مىشود:
«چرا بعد از ایمان، راه کفر را پیمودید (؟) و چرا بعد از اتحاد در پرتو اسلام، راه نفاق و جاهلیت را پیش گرفتید»؟ (فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ).
در پایان آیه به عذابى که در انتظار آنهاست اشاره کرده، مىگوید: «پس (اکنون) بچشید عذاب را در برابر آنچه کفر ورزیدید» (فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ).
(آیه ۱۰۷)- ولى در مقابل مؤمنان متحد غرق در دریاى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگى آرامبخش به سر مىبرند چنانکه قرآن مىگوید:
«و اما آنها که چهرههایشان سفید شده در رحمت خداوند خواهند بود، و جاودانه در آن مىمانند» (وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
(آیه ۱۰۸)- این آیه اشاره به بحثهاى مختلف گذشته در باره اتحاد و اتفاق و ایمان و کفر و امر به معروف و نهى از منکر و نتایج و عواقب آنها کرده مىفرماید:
«اینها آیات خداست که به حق بر تو مىخوانیم» (تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ).
سپس مىافزاید: آنچه بر اثر تخلف از این دستورات دامنگیر افراد مىشود، نتیجه اعمال خود آنهاست «و خداوند (هیچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانیان نمىخواهد» (وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ).
بلکه این آثار شوم، همان است که با دست خود براى خود فراهم ساختند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه