تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۱۶۶ تا ۱۷۳ سوره آل عمران (صفحه ۷۲)
(آیه ۱۶۶)- باید صفوف مشخص شود!
آیه مورد بحث این نکته را تذکر مى دهد که هر مصیبتى (مانند مصیبت احد) که پیش مى آید علاوه بر این که بدون علت نیست وسیله آزمایشى است براى جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان، لذا در قسمت اول آیه مى فرماید: «آنچه در روز احد آن روز که جمعیت مسلمانان با بت پرستان به هم در آویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت»
منظور از «اذن الله» (فرمان خدا) همان اراده و مشیت اوست که به صورت قانون علیت در عالم هستى منعکس شده است.
و در پایان آیه مى فرماید: یکى دیگر از آثار این جنگ، این بود که: «صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ایمان از سست ایمان شناخته گردند»
(آیه ۱۶۷)- در این آیه به اثر دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «تا کسانى که نفاق ورزیدند شناخته شوند»
سپس قرآن گفتگویى که میان بعضى از مسلمانان و منافقین، قبل از جنگ رد و بدل شد به این صورت بیان مى کند: بعضى از مسلمانان (که طبق نقل ابن عباس «عبد اللّه بن عمر بن حزام» بوده است) هنگامى که دید «عبد اللّه بن ابى سلول» با یارانش خود را از لشکر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به مدینه دارند «گفت: بیایید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا لا اقل در برابر خطرى که وطن و خویشان شما را تهدید مى کند دفاع نمایید» . ولى آنها به یک بهانه واهى دست زدند و «گفتند: ما اگر مى دانستیم جنگ مى شود بىگمان از شما پیروى مى کردیم»
اینها بهانه اى بیش نبود، هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستى دامنگیرشان شد، بر اثر اشتباهات و خلافکاریهاى خودشان بود، خداوند مى گوید: آنها دروغ مى گفتند: «آنها در آن روز به کفر نزدیکتر از ایمان بودند»
از جمله فوق استفاده مى شود که کفر و ایمان داراى درجاتى است که به عقیده و طرز عمل انسان بستگى دارد.
«آنها به زبان چیزى مى گویند که در دل ندارند»
آنها به خاطر لجاجت روى پیشنهاد خود، دائر به جنگ کردن در خود مدینه، و با ترس از ضربات دشمن و یا بى علاقگى به اسلام از شرکت در میدان جنگ خوددارى کردند.
«ولى خداوند به آنچه منافقان کتمان مى کنند آگاهتر است»
هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان مى دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسیدگى خواهد کرد.
(آیه ۱۶۸)- گفته هاى بى اساس منافقان!
منافقان علاوه بر این که خودشان از جنگ احد کناره گیرى کردند به هنگام بازگشت مجاهدان زبان به سرزنش آنها گشودند قرآن در این آیه به گفتار بى اساس آنها پاسخ مى دهد و مى گوید: «آنها که از جنگ کناره گیرى کردند و در باره برادران خود گفتند اگر از ما اطاعت کرده بودند هیچ گاه کشته نمى شدند، به آنها بگو: اگر قادر به پیش بینى حوادث آینده هستید مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست مى گویید»
(آیه ۱۶۹)- زندگان جاوید!
این آیه و دو آیه بعد از آن، بعد از حادثه احد نازل شده است. اما مضمون و محتواى آن تعمیم دارد و همه شهدا حتى شهداى بدر را که چهارده نفر بودند شامل مى شود و در آن مقام شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده و مى گوید: «اى پیامبر! هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مرده اند»
در اینجا روى سخن فقط به پیامبر است تا دیگران حساب خود را بکنند.
«بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند»!
منظور از حیات و زندگى در اینجا همان حیات و زندگى برزخى است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند و این اختصاصى به شهیدان ندارد، ولى از آنجا که شهیدان به قدرى غرق مواهب حیات معنوى هستند که گویا زندگى سایر برزخیان در مقابل آنها چیزى نیست، تنها از آنها نام برده شده است.
(آیه ۱۷۰)- در این آیه به گوشه اى از مزایا و برکات فراوان زندگى برزخى شهیدان اشاره کرده و مى فرماید: «آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند»
خوشحالى دیگرشان به خاطر برادران مجاهد آنهاست، همانطور که قرآن مى گوید: «و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده، نیز) شادمانند (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى بینند و مى دانند) که نه ترسى بر آنهاست و نه غمى» از روز رستاخیز و حوادث وحشتناک آن.
(آیه ۱۷۱)- این آیه در حقیقت تأکید و توضیح بیشترى در باره بشارتهایى است که شهیدان بعد از کشته شدن دریافت مى کنند «آنها از دو جهت خوشحال و مسرور مى شوند: نخست از این جهت که نعمتهاى خداوند را دریافت مى دارند، نه تنها نعمتهاى او بلکه فضل او (که همان افزایش و تکرار نعمت است) نیز شامل حال آنها مى شود»
دیگر این که «آنها مى بینند که خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمى کند» نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدان راستینى که شربت شهادت ننوشیدند.
(آیه ۱۷۲)- غزوه حمراء الأسد: گفتیم در پایان جنگ احد، لشکر فاتح ابو سفیان، پس از پیروزى به سرعت راه مکه را پیش گرفتند، هنگامى که به سرزمین «روحاء» رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند، این خبر به پیامبر رسید، فورا دستور داد لشکر احد خود را براى شرکت در جنگ دیگرى آماده کنند این خبر به لشکر قریش رسید و از این مقاومت عجیب به وحشت افتادند! در این موقع جریان دیگرى روحیه آنها را ضعیفتر ساخت، و آن این که یکى از مشرکان به نام «معبد الخزاعى» مشاهده وضع پیامبر و یارانش او را به سختى تکان داد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسیار ناگوار است. این سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمین «روحاء» به لشکر ابو سفیان رسید، ابو سفیان از او در باره پیامبر اسلام سؤال کرد، او در جواب گفت: محمد را دیدم با لشکرى انبوه در تعقیب شما هستند! ابو سفیان و یاران او تصمیم به عقب نشینى گرفتند، و از جمعى از قبیله عبد القیس که از آنجا مى گذشتند خواهش کردند که به پیامبر اسلام خبر برسانند که ابو سفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهى به سوى مدینه مى آیند تا بقیه یاران پیامبر را از پاى در آورند.
هنگامى که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید، گفتند: «خدا ما را کافى است و او بهترین مدافع ما است».
اما هر چه انتظار کشیدند خبرى از لشکر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدینه بازگشتند. این آیه و دو آیه بعد، اشاره به این ماجرا مى کند، و مى گوید:
«آنها که دعوت خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتى که روز احد پیدا نمودند (آماده شرکت در جنگ دیگرى با دشمن شدند) از میان این افراد براى آنها که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند (یعنى با نیت پاک و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند) پاداش بزرگى خواهد بود»
(آیه ۱۷۳)- در این آیه یکى از نشانه هاى زنده پایمردى و استقامت آنها را به این صورت بیان مى کند «اینها همان کسانى بودند که جمعى از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و به روایتى اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن اجتماع کرده و آماده حمله اند، از آنها بترسید اما آنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافى است و او بهترین حامى است».
منبع: برگزیده تفسیر نمونه