تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۷ تا ۱۱ سوره نساء (صفحه ۷۸)
(آیه ۷) شأن نزول:
در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى شناختند، و زنان و کودکان را از ارث محروم مى ساختند و ثروت میت را (در صورتى که مرد نزدیکى نبود) در میان مردان دورتر قسمت مى کردند، تا این که یکى از انصار به نام «اوس بن ثابت» از دنیا رفت، عموزاده هاى وى اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند، همسر او به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شکایت کرد. در این موقع آیه نازل شد و پیامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.
تفسیر:
گام دیگرى براى حفظ حقوق زن
اعراب با رسم غلط و ظالمانه اى که داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حق ارث محروم مى ساختند، آیه مورد بحث روى این قانون غلط خط بطلان کشیده، مى فرماید: «مردان از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان به جاى مى گذارند سهمى دارند و زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى گذارند سهمى، خواه آن مال کم باشد یا زیاد». بنابراین، هیچ یک حق ندارد سهم دیگرى را غصب کند.
سپس در پایان آیه براى تأکید مطلب مى فرماید: «ان سهمى است تعیین شده و لازم الاداء» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقى نماند.
(آیه ۸)- یک حکم اخلاقى!
این آیه مسلما بعد از قانون تقسیم ارث، نازل شده، زیرا مى گوید: «هرگاه در مجلس تقسیم ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند چیزى از آن به آنها بدهید».
کلمه «یتامى» و «مساکین» اگر چه بطور مطلق ذکر شده ولى منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است.
در پایان آیه دستور مى دهد که «به این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته صحبت کنید».
(آیه ۹)- جلب عواطف به سوى یتیمان!
قرآن براى برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان اشاره به حقیقتى مى کند که گاهى مردم از آن غافل مى شوند، مى فرماید: «کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان مى ترسند باید (از ستم در باره یتیمان مردم) بترسند».
اصولا مسائل اجتماعى همواره به شکل یک سنت از امروز به فردا، و از فردا به آینده دور دست سرایت مى کند. بنابراین، آنها که اساس ظلم و ستم بر ایتام را در اجتماع مى گذارند بالاخره روزى این بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت.
در پایان آیه مى فرماید: «اکنون که چنین است باید سرپرستان ایتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهیزند و با یتیمان، با زبان ملایم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگویند». تا ناراحتى درونى و زخمهاى قلب آنها به این وسیله التیام یابد.
این دستور عالى اسلامى اشاره به یک نکته روانى در مورد پرورش یتیمان مى کند و آن این که: نیازمندى کودک یتیم، منحصر به خوراک و پوشاک نیست، بلکه باید علاوه بر مراقبت هاى جسمى از نظر تمایلات روانى نیز اشباع شود و گر نه کودکى سنگدل، شکست خورده، فاقد شخصیت و خطرناک به عمل خواهد آمد.
(آیه ۱۰)- چهره باطنى اعمال ما!
در آغاز این سوره تعبیر شدیدى پیرامون تصرف هاى ناروا در اموال یتیمان دیده مى شود که صریحترین آنها آیه مورد بحث است. مى گوید: «کسانى که اموال یتیمان را به ناحق تصرف مى کنند (در حقیقت) در شکمشان تنها آتش مى خورند».
سپس در پایان آیه مى گوید: علاوه بر این که آنها در همین جهان در واقع آتش مى خورند «به زودى در جهان دیگر داخل در آتش برافروخته اى مى شوند» که آنها را به شدت مى سوزاند.
از این آیه استفاده مى شود که اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، یک چهره واقعى نیز دارد که در این جهان از نظر ما پنهان است اما این چهره هاى درونى در جهان دیگر ظاهر مى شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشکیل مى دهند.
(آیه ۱۱) شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و آیه بعد، از «جابر بن عبد اللّه» نقل شده که مى گوید: بیمار شده بودم، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از من عیادت کرد، من بى هوش بودم، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیه نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.
تفسیر:
سهام ارث
در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است.
در جمله نخست مى گوید: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى کند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید».
و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنت هاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى کردند.
سپس مى فرماید: «اگر فرزندان میت، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست».
«ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست».
اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مى باشند، سه حالت دارد.
حالت اول: «شخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت براى پدر و مادر او هر کدام یک ششم میراث است».
حالت دوم: «فرزندى در میان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و بقیه از آن پدر است».
حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، «ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى یابد و پنج ششم باقیمانده براى پدر است».
در واقع برادران با این که ارث نمى برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى شوند و به همین جهت آنها را «حاجب» مى نامند.
سپس قرآن مى گوید: «همه اینها بعد از انجام وصیتى است که او (میت) کرده است و بعد از اداى دین است» بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد.
البته انسان فقط مى تواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر این که ورثه اجازه دهند.
و در جمله بعد مى فرماید: «شما نمى دانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند».
و در پایان آیه مى فرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است». این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.
چرا ارث مرد دو برابر زن مى باشد؟
با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى بریم که این سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه بی گاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسش هایى مى کردند از جمله از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است که زن هنگامى که ازدواج مى کند چیزى (مهر) مى گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسؤولیتى ندارد».
منبع: برگزیده تفسیر نمونه