تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۳۴ تا ۳۷ سوره نساء (صفحه ۸۴)

(آیه ۳۴)- سرپرستى در نظام خانواده

خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سر پرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دسته جمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید «رئیس» خانواده و دیگرى «معاون» و تحت نظارت او باشد، قرآن در اینجا تصریح مى‏ کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود، مى‏ گوید: «مردان سرپرست و نگهبان زنانند».

البته مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست، بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهاى لازم است.
جمله بعد که دو بخش است در قسمت اول مى‏ فرماید: «این سرپرستى به خاطر برتری هایى است که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است».

و در قسمت دوم مى‏ فرماید: «و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند».

سپس اضافه مى‏ کند که زنان در برابر وظایفى که در خانواده به عهده دارند به دو دسته‏ اند:

دسته اول: «و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، مى‏ کنند».

یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى‏ شوند، و وظایف و مسؤولیت هاى خود را به خوبى انجام مى‏ دهند.

دسته دوم: زنانى هستند که از وظایف خود سرپیچى مى‏ کنند و نشانه‏ هاى ناسازگارى در آنها دیده مى‏ شود، مردان در مقابل این گونه زنان وظایفى دارند که باید مرحله به مرحله اجرا گردد، در مرحله اول مى‏ فرماید: «زنانى را که از طغیان و سرکشى آنها مى‏ ترسید پند و اندرز دهید».

در مرحله دوم مى‏ فرماید: «در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى کنید».

و در مرحله سوم: در صورتى که سرکشى و پشت پا زدن به وظایف و مسؤولیتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون‏ شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تأثیر کند، و نه جدا شدن در بستر، و کم اعتنایى نفعى نبخشد، و راهى جز «شدت عمل» باقى نماند «آنها را تنبیه بدنى کنید».

مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه‏ گیرى کرده، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله مى‏ فرماید: «پس اگر آنها از شما اطاعت کردند، راهى براى تعدّى بر آنها مجویید».

و در پایان آیه مجددا به مردان هشدار مى‏ دهد که از موقعیت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتهاست بیندیشند «زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است».

(آیه ۳۵)- محکمه صلح خانوادگى!

در این آیه اشاره به مسأله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، مى‏ گوید: «و اگر از جدایى و شکاف میان آنان (دو همسر) بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر، و داورى از خانواده زن انتخاب کنید» تا به کار آنان رسیدگى کنند.

سپس مى‏ فرماید: «اگر این دو داور (با حسن نیت و دلسوزى وارد کار شوند و) هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک مى‏ کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت مى‏ دهد».

و براى این که به داوران هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه مى‏ فرماید: «خداوند (از نیت آنها) با خبر و آگاه است».

محکمه صلح خانوادگى که در آیه فوق به آن اشاره شده یکى از شاهکارهاى اسلام است. این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله:

۱- در محیط خانواده نمى‏ توان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بى‏ روح گام برداشت، لذا دستور مى‏ دهد که داوران این محکمه کسانى باشند که پیوند خویشاوندى به دو همسر دارند و مى‏ توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند.

۲- در محاکم عادى قضایى طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هر گونه اسرارى که دارند فاش سازند. مسلم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى اسرار زناشویى خود را فاش سازند احساسات یکدیگر را چنان جریحه‏ دار مى‏ کنند که اگر به اجبار به منزل و خانه باز گردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبرى نخواهد بود.

۳- داوران در محاکم معمولى، در جریان اختلافات غالبا بى‏ تفاوتند در حالى که در محکمه صلح فامیلى حکمین نهایت کوشش را به خرج مى‏ دهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته، به جوى باز گردد!

۴- از همه اینها گذشته چنین محکمه‏ اى هیچ یک از مشکلات و هزینه‏ هاى سرسام‏آور و سرگردانى محاکم معمولى را ندارد.

(آیه ۳۶)- در این آیه یک سلسله از حقوق اعم از حق خدا و بندگان و آداب معاشرت با مردم بیان شده است، و روى هم رفته ده دستور از آن استفاده مى‏ شود.

۱- نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترک شرک و بت پرستى که ریشه اصلى تمام برنامه‏ هاى اسلامى است مى‏ کند، دعوت به توحید و یگانه پرستى روح را پاک، و نیت را خالص، و اراده را قوى، و تصمیم را براى انجام هر برنامه مفیدى محکم مى‏ سازد، و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامى است، قبل از هر چیز اشاره به حق خداوند بر مردم کرده، مى‏ گوید: «و خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید».

۲- سپس مى‏ گوید: «و به پدر و مادر نیکى کنید».

حق پدر و مادر از مسائلى است که در قرآن مجید زیاد روى آن تکیه شده و کمتر موضوعى است که این قدر مورد تأکید واقع شده باشد، و در چهار مورد از قرآن، بعد از توحید قرار گرفته است.

۳- «همچنین به خویشاوندان» نیکى کنید.

این موضوع نیز از مسائلى است که در قرآن تأکید فراوان در باره آن شده است، گاهى به عنوان «صله رحم»، و گاهى به عنوان «احسان و نیکى به خویشاوندان».

۴- سپس اشاره به حقوق «ایتام» کرده، و افراد با ایمان را توصیه به نیکى در حق «یتیمان» مى‏ کند. زیرا در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمى وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنان را به خطر مى‏ افکند، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر مى‏ اندازد.

۵- بعد از آن حقوق «مستمندان» را یاد آورى مى‏ کند.

زیرا در هر اجتماعى افرادى معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود دارند که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانى است.

۶- سپس توصیه به نیکى در حق «همسایگان نزدیک» مى‏ کند.

۷- سپس در باره «همسایگان دور» سفارش مى‏ کند.

«حق همسایگى» در اسلام به قدرى اهمیت دارد که در وصایاى معروف امیر مؤمنان علیه السّلام مى‏ خوانیم: «آنقدر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در باره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر ارث ببرند».

در حدیث دیگرى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که در یکى از روزها سه بار فرمود: «به خدا سوگند چنین کسى ایمان ندارد ...».

یکى پرسید چه کسى؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «کسى که همسایه او از مزاحمت او در امان نیست»!

۸- سپس قرآن در باره کسانى که با انسان دوستى و مصاحبت دارند، توصیه کرده، مى‏ فرماید: «و به دوست و همنشین» نیکى کنید.

البته «صاحب بالجنب» معنایى وسیعتر از دوست و رفیق دارد، به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلى براى حسن معاشرت نسبت به تمام کسانى که با انسان ارتباط دارند مى‏ باشد، اعم از دوستان واقعى، و همکاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران.

۹- دسته دیگرى که در اینجا در باره آنها سفارش شده، کسانى هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا مى‏ کنند و با این که ممکن است در شهر خود افراد متمکنى باشند، در سفر به علتى وا مى‏ مانند مى‏ فرماید: «و واماندگان».

۱۰- در آخرین مرحله توصیه به نیکى کردن نسبت به بردگان کرده، مى‏ فرماید: «و بردگانى که مالک آنها هستید».

در حقیقت آیه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم مى‏ گردد و تنها این آیه نیست که در آن در باره بردگان توصیه شده، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است.

در پایان آیه هشدار مى‏ دهد و مى‏ گوید: «خداوند افراد متکبر و فخر فروش را دوست نمى‏ دارد».

به این ترتیب هر کس از فرمان خدا سرپیچى کند و به خاطر تکبر، از رعایت حقوق خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان، ابن السبیل و دوستان سر باز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست. و هر کس که مشمول لطف او نباشد از هر خیر و سعادتى محروم است.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه