تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۴۵ تا ۵۱ سوره نساء (صفحه ۸۶)


(آیه ۴۵)- در این آیه مى‏ فرماید: اینها اگر چه در لباس دوست، خود را جلوه مى ‏دهند، دشمنان واقعى شما هستند «و خداوند از دشمنان شما آگاهتر است» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ).

چه دشمنى از آن بالاتر که با سعادت و هدایت شما مخالفند، گاهى به زبان خیرخواهى و گاهى از طریق بدگویى و هر زمان به شکلى به دنبال تحقق بخشیدن به اهداف شوم خود هستند.

ولى شما هرگز از عداوت آنها وحشت نکنید، شما تنها نیستید «همین قدر کافى است که خداوند رهبر و ولىّ شما باشد و کافى است که خدا یاور شما باشد» (وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَلِیًّا وَ کَفى‏ بِاللَّهِ نَصِیراً).

(آیه ۴۶)- گوشه دیگرى از اعمال یهود!

این آیه به دنبال آیات قبل، صفات جمعى از دشمنان اسلام را تشریح مى ‏کند و به گوشه ‏اى از اعمال آنها اشاره مى‏ نماید.

یکى از کارهاى آنها، تحریف حقایق و تغییر چهره دستورهاى خداوند بوده است، آیه مى‏فرماید: «جمعى از یهودیان سخنان را از محل خود تحریف مى‏ نمایند» (مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ).

این تحریف ممکن است جنبه لفظى داشته باشد و یا جنبه معنوى و عملى، اما جمله‏هاى بعد مى ‏رساند که منظور از تحریف در اینجا همان تحریف لفظى و تغییر عبارت است زیرا آنها مى ‏گویند: «ما شنیدیم و مخالفت کردیم»! (وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا).

یعنى، به جاى این که بگویند: سمعنا و اطعنا «شنیدیم و فرمانبرداریم» مى‏ گویند شنیدیم و مخالفیم.

و بعد اشاره به قسمت دیگرى از سخنان عداوت آمیز و آمیخته با جسارت و بى‏ادبى آنها کرده، مى‏ گوید: آنها مى‏ گویند: «بشنو که هرگز نشنوى» (وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ). علاوه بر این از روى سخریه مى‏ گفتند: (راعِنا).

توضیح این که: مسلمانان راستین در آغاز دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى این که بهتر سخنان او را بشنوند و به دل بسپارند در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این جمله را مى‏ گفتند:

راعنا یعنى، ما را مراعات کن و به ما مهلت بده! ولى این دسته از یهود این جمله را دستاویز قرار داده و آن را مقابل حضرت تکرار مى‏ کردند و منظورشان معنى عبرى این جمله که «بشنو که هرگز نشنوى» بود و یا معنى دیگر عربى آن را یعنى «ما را تحمیق کن»! اراده مى ‏کردند.

تمام اینها به منظور آن بود که «با زبان خود حقایق را از محور اصلى بگردانند و در آیین حق طعن زنند» (لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ).

اما اگر آنها به جاى این همه لجاجت و دشمنى با حق و جسارت و بى‏ادبى، راه راست را پیش مى‏ گرفتند و مى‏ گفتند: «ما کلام خدا را شنیدیم و از در اطاعت در آمدیم، سخنان ما را بشنو و ما را مراعات کن و به ما مهلت بده (تا حقایق را کاملا درک کنیم) به نفع آنها بود و با عدالت و منطق و ادب کاملا تطبیق داشت» (وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ).

«اما آنها بر اثر کفر و سرکشى و طغیان از رحمت خدا به دور افتاده‏اند (و دلهاى آنها آن چنان مرده است که به این زودى در برابر حق، زنده و بیدار نمى‏ گردد) فقط دسته کوچکى از آنها افراد پاکدلى هستند که آمادگى پذیرش حقایق را دارند و سخنان حق را مى ‏شنوند و ایمان مى ‏آورند» (وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا).

(آیه ۴۷)- سرنوشت افراد لجوج!

در دنبال بحثى که در آیات سابق در باره اهل کتاب بود، در اینجا روى سخن را به خود آنها کرده مى ‏فرماید: «اى کسانى که کتاب آسمانى به شما داده شده است ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم (آیات قرآن مجید) که هماهنگ است با نشانه‏ هایى که در کتب شما در باره آن وارد شده است» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ). و مسلما شما با داشتن این همه نشانه‏ ها از دیگران سزاوارترید که به این آیین پاک بگروید.

سپس آنها را تهدید مى ‏کند که سعى کنید پیش از آن که گرفتار یکى از دو عقوبت شوید در برابر حق تسلیم گردید، نخست این که: «صورتهاى شما را بکلى محو کرده (و تمام اعضایى که به وسیله آن حقایق را مى‏ بینید و مى‏ شنوید و درک مى‏ کنید از میان برده) سپس صورتهاى شما را به پشت سر بازگردانیم» (مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها).

و اما مجازات دوم که به آن تهدید شده ‏اند این است که: «آنها را از رحمت خود دور مى‏سازیم همان طور که اصحاب سبت را دور ساختیم» (أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ).

به این ترتیب اهل کتاب با اصرار و پافشارى در مخالفت با حق عقب‏گرد و سقوط مى‏کنند و یا نابود مى‏ شوند، منظور از «طمس و محو و بازگرداندن به عقب» در آیه فوق همان محو فکرى و روحى و عقب‏گرد معنوى است.

در پایان آیه براى تأکید این تهدیدها مى‏ فرماید: «فرمان خدا در هر حال انجام مى‏ شود» و هیچ قدرتى مانع از آن نخواهد بود (وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا).

(آیه ۴۸)- امیدبخش‏ ترین آیات قرآن!

این آیه صریحا اعلام مى‏ کند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولى «خداوند (هرگز) شرک را نمى‏ بخشد و پایین‏تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى‏ بخشد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ).

ارتباط این آیه با آیات سابق از این نظر است که یهود و نصارى هر یک به نوعى مشرک بودند، و قرآن به وسیله این آیه به آنها اعلام خطر مى‏ کند که این عقیده را ترک گویند که گناهى است غیر قابل بخشش، سپس در پایان آیه دلیل این موضوع را بیان کرده مى ‏فرماید: «کسى که براى خدا شریکى قائل شود گناه بزرگى مرتکب شده است» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِیماً).

طبق روایتى که از امیر مؤمنان على علیه السّلام نقل شده این آیه امیدبخش ‏ترین آیات قرآن است و افراد موحد را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم مى‏ سازد، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش همه گناهان را غیر از شرک بیان کرده است.

اسباب بخشودگى گناهان-

از آیات قرآن استفاده مى‏ شود که وسائل آمرزش و بخشودگى گناه متعدد است از جمله:

۱- توبه و بازگشت به سوى خدا که توأم با پشیمانى از گناهان گذشته و تصمیم بر اجتناب از گناه در آینده و جبران عملى اعمال بد به وسیله اعمال نیک بوده باشد.

۲- کارهاى نیک فوق العاده ‏اى که سبب آمرزش اعمال زشت مى ‏گردد.

۳- شفاعت که شرح آن در ذیل آیه ۴۸ سوره بقره گذشت.

۴- پرهیز از گناهان «کبیره» که موجب بخشش گناهان «صغیره» مى ‏باشد.

۵- عفو الهى که شامل افرادى مى‏ شود که شایستگى آن را دارند.

(آیه ۴۹)

شأن نزول:

یهود و نصارى براى خود امتیازاتى قائل بودند و همان طور که در آیات قرآن نقل شده گاهى مى‏ گفتند: «ما فرزندان خداییم» (مائده: ۱۸) و گاهى مى ‏گفتند: «بهشت مخصوص ماست و غیر از ما، در آن راهى ندارد». (بقره: ۱۱۱) این آیه و آیه بعد نازل شد و به این پندارهاى باطل پاسخ گفت.

تفسیر:

خودستایى

در این آیه به یکى از صفات نکوهیده اشاره شده که گریبانگیر بسیارى از افراد و ملتها مى‏ شود و آن خودستایى و خویشتن را پاک نشان دادن و فضیلت براى خود ساختن است، مى‏ گوید. «آیا ندیدى کسانى را که خودستایى مى‏ کنند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ).

سپس می ‏فرماید: «خداوند هر که را بخواهد مى ستاید» (بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ).

و تنها اوست که از روى حکمت و مشیت بالغه بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگی هایى که دارند، مدح و ستایش مى‏ کند «و هرگز به هیچ کس، سر سوزنى ستم نخواهد شد» (وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا).

در حقیقت فضیلت چیزى است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان براى خود از روى خودخواهى قائل مى‏ شوند و به خویش و دیگران ستم مى‏ کنند.

(آیه ۵۰)- در این آیه برترى طلبی‌ها را یک نوع افترا و دروغ به خدا بستن و گناه بزرگ و آشکار معرفى مى‏ کند، مى‏ فرماید: «ببین این جمعیت چگونه با ساختن فضائل دروغین و نسبت دادن آنها به خدا، به پروردگار خویش دروغ مى ‏بندند، آنها اگر گناهى جز همین گناه نداشته باشند، براى مجازات آنان کافى است» (انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى‏ بِهِ إِثْماً مُبِیناً).

(آیه ۵۱)

شأن نزول:

بعد از حادثه «احد» یکى از بزرگان یهود به نام «کعب بن اشرف» به اهل مکه پیشنهاد کرد که سى نفر از شما و سى نفر از ما به کنار خانه کعبه برویم و شکم هاى خود را بر دیوار خانه کعبه بگذاریم و با پروردگار کعبه عهد کنیم که در نبرد با محمد کوتاهى نکنیم، این برنامه انجام شد، و پس از پایان آن، ابو سفیان رو به «کعب» کرده، گفت: تو مرد دانشمندى هستى و ما بی سواد و درس نخوانده! به عقیده تو، «ما» و «محمد» کدام به حق نزدیکتریم، کعب گفت: آیین خود را براى من کاملا تشریح کن. ابو سفیان گفت: ما براى حاجیان، شتران بزرگ قربانى مى‏ کنیم، و به آنها آب مى‏ دهیم، میهمان را گرامى مى‏ داریم، و اسیران را آزاد کرده، و صله رحم به‏ جا مى ‏آوریم، خانه پروردگار خود را آباد نگه مى ‏داریم، و بر گرد آن طواف مى ‏کنیم، و ما اهل حرم خدا سرزمین مکّه‏ ایم! ولى محمد قطع پیوند خویشاوندى کرده، و از حرم خدا و آیین کهن ما بیرون رفته و آیین محمد آیینى است تازه و نوپا- کعب گفت: به خدا سوگند آیین شما از آیین محمد بهتر است! در این هنگام آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر:

سازشکاران

این آیه یکى دیگر از صفات ناپسند یهود را منعکس مى‏ کند که آنها براى پیشبرد اهدافشان آن چنان سازشکارى با هر جمعیتى نشان مى ‏دادند که حتى براى جلب نظر بت‏پرستان در برابر بت هاى آنها سجده مى‏ کردند و آنچه را که در باره عظمت اسلام و صفات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دیده یا خوانده بودند زیر پا مى‏ گذاشتند، و حتى براى خوشایند بت ‏پرستان آیین خرافى و مملو از ننگ آنها را بر اسلام ترجیح مى ‏دادند، با این که اهل کتاب بودند و قدر مشترکشان با اسلام به مراتب بیش از بت‏ پرستان بود، لذا آیه به عنوان تعجب مى ‏گوید: «آیا ندیدى کسانى را که سهمى از کتاب خدا داشتند، اما در برابر بت سجده کردند و به طغیانگران اظهار ایمان نمودند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ).

به این هم قناعت نکردند «و در باره مشرکان مى‏ گویند: آنان از کسانى که ایمان آورده ‏اند هدایت ‏یافته ‏ترند»! (وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه