تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۸۷ تا ۹۱ سوره نساء (صفحه ۹۲)
(آیه ۸۷)- این آیه تکمیلى براى آیات قبل و مقدمه براى آیات بعد است زیرا در آیه قبل پس از دستور به «ردّ تحیّت» فرمود: خداوند حساب همه اعمال شما را دارد، در این آیه اشاره به مسأله رستاخیز و دادگاه عمومى بندگان در روز قیامت کرده و آن را با مسأله توحید و یگانگى خدا که رکن دیگرى از ایمان است مىآمیزد، و مىفرماید: «خداوند، معبودى جز او نیست و بطور قطع در روز قیامت شما را دسته جمعى مبعوث مىکند، همان روز قیامتى که هیچ شک و تردیدى در آن نیست» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
و در پایان براى تأکید مطلب مىفرماید: «کیست که راستگوتر از خدا باشد» (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً).
بنابراین، هر گونه وعدهاى در باره روز قیامت و غیر آن مىدهد نباید جاى تردید باشد، زیرا دروغ یا از جهل سر چشمه مىگیرد یا از ضعف و نیاز، اما خداوندى که از همه آگاهتر و از همگان بىنیاز است، از هر کس راستگوتر است و اصولا دروغ براى او مفهومى ندارد.
(آیه ۸۸)
شأن نزول-
مطابق نقل جمعى از مفسران از ابن عباس، عدهاى از مردم مکه ظاهرا مسلمان شده بودند، ولى در واقع در صف منافقان قرار داشتند، به همین دلیل حاضر به مهاجرت به مدینه نشدند، اما سر انجام مجبور شدند از مکه خارج شوند (و شاید هم به خاطر موقعیت ویژهاى که داشتند براى هدف جاسوسى این عمل را انجام دادند).
مسلمانان از جریان آگاه شدند، ولى به زودى در باره چگونگى برخورد با این جمع در میان مسلمین اختلاف افتاد، عدهاى معتقد بودند که باید این عده را طرد کرد، زیرا در واقع پشتیبان دشمنان اسلامند، ولى بعضى از افراد ظاهربین و ساده دل با این طرح مخالفت کردند و گفتند: عجبا! ما چگونه با کسانى که گواهى به توحید و نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دادهاند بجنگیم؟ آیه نازل شد و دسته دوم را در برابر این اشتباه ملامت و سپس راهنمایى کرد.
تفسیر:
با توجه به شأن نزول بالا پیوند این آیه و آیات بعد از آن با آیاتى که قبلا در باره منافقان بود کاملا روشن است.
در آغاز آیه مىفرماید: «چرا در مورد منافقان دو دسته شدهاید و هر کدام طورى قضاوت مىکنید» (فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقِینَ فِئَتَیْنِ).
سپس مىفرماید: «این عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگینى که انجام دادهاند خداوند توفیق و حمایت خویش را از آنها برداشته و افکارشان را به کلى واژگونه کرده، همانند کسى که به جاى ایستادن به روى پا، با سر بایستد» (وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا).
و در پایان آیه خطاب به افراد سادهدلى که حمایت از این دسته منافقان مىنمودند کرده، مىفرماید: «آیا شما مىخواهید کسانى را که خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدایت محروم ساخته هدایت کنید در حالى که هر کس را خداوند گمراه کند راهى براى او نخواهى یافت» (أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا).
زیرا، این یک سنت فناناپذیر الهى است که اثر اعمال هیچ کس از او جدا نمىشود چگونه مىتوانید انتظار داشته باشید افرادى که فکرشان آلوده و قلبشان مملوّ از نفاق و عملشان حمایت از دشمنان خداست مشمول هدایت شوند؟ این یک انتظار بىدلیل و نابجاست!
(آیه ۸۹)- در تعقیب آیه قبل در باره منافقانى که بعضى از مسلمانان سادهدل به حمایت از آنها برخاسته و از آنها شفاعت مىکردند و قرآن بیگانگى آنها را از اسلام بیان داشت در این آیه مىفرماید: تاریکى درون آنها به قدرى است که نه تنها خودشان کافرند، بلکه «دوست مىدارند که شما هم همانند آنان کافر شوید و مساوى یکدیگر گردید» (وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً).
بنابراین، آنها از کافران عادى نیز بدترند زیرا کفار معمولى دزد و غارتگر عقاید دیگران نیستند اما اینها هستند، و فعالیتهاى پىگیرى براى تخریب عقاید دیگران دارند.
اکنون که آنها چنین هستند «هرگز نباید شما مسلمانان، دوستانى از میان آنها انتخاب کنید» (فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ).
«مگر این که (در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام) در راه خدا مهاجرت نمایند» (حَتَّى یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
«اما اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند (بدانید که دست از کفر و نفاق خود برنداشتهاند و اظهار اسلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسى و تخریبى است) و در این صورت مىتوانید هر جا بر آنها دست یافتید، آنها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ).
و در پایان آیه بار دیگر تأکید مىکند که «هیچ گاه دوست و یار و یاورى از میان آنها انتخاب نکنید» (وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً).
نجات یک جامعه زنده که در مسیر یک انقلاب اصلاحى گام بر مىدارد، از چنگال دشمنان دوستنما و جاسوسان خطرناک، راهى جز این شدت عمل ندارد.
(آیه ۹۰)
شأن نزول:
از روایات مختلفى که در شأن نزول آیه وارد شده چنین استفاده مىشود که: دو قبیله در میان قبایل عرب به نام «بنى ضمره» و «اشجع» وجود داشتند که قبیله اول با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع نیز با بنى ضمره هم پیمان بودند.
بعضى از مسلمانان از قدرت طایفه بنى ضمره و پیمان شکنى آنها بیمناک بودند، لذا به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پیشنهاد کردند که پیش از آن که آنها حمله را آغاز کنند مسلمانان به آنها حملهور شوند.
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «نه، هرگز چنین کارى نکنید، زیرا آنها در میان تمام طوایف عرب نسبت به پدر و مادر خود نیکوکارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربانتر، و به عهد و پیمان خود از همه پایبندترند»! پس از مدتى مسلمانان باخبر شدند که طایفه اشجع به سرکردگى «مسعود بن رجیله» که هفتصد نفر بودند به نزدیکى مدینه آمدهاند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نمایندگانى نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع گردد، آنها اظهار داشتند: ما از یک طرف توانایى مبارزه با دشمنان شما را نداریم، چون عدد ما کم است، و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شما داریم، زیرا محل ما به شما نزدیک است لذا آمدهایم با شما پیمان ترک تعرّض ببندیم.
در این هنگام آیه نازل شد و دستورهاى لازم را در این زمینه به مسلمانان داد.
تفسیر:
استقبال از پیشنهاد صلح- به دنبال دستور به شدت عمل در برابر منافقانى که با دشمنان اسلام همکارى نزدیک داشتند، در این آیه دستور مىدهد که دو دسته از این قانون مستثنا هستند:
۱- «آنها که با یکى از هم پیمانان شما ارتباط دارند و پیمان بستهاند» (إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ).
۲- «کسانى که از نظر موقعیت خاص خود در شرایطى قرار دارند که نه قدرت مبارزه با شما را در خود مىبینند، و نه توانایى همکارى با شما و مبارزه با قبیله خود دارند» (أَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ).
سپس براى این که مسلمانان در برابر این پیروزیهاى چشمگیر مغرور نشوند و آن را مرهون قدرت نظامى و ابتکار خود ندانند و نیز براى این که احساسات انسانى آنها در برابر این دسته از بیطرفان تحریک شود مىفرماید: «اگر خداوند بخواهد مىتواند آن (جمعیت ضعیف) را بر شما مسلط گرداند تا با شما پیکار کنند» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ).
بنابراین، همواره در پیروزیها به یاد خدا باشید و هیچ گاه به نیروى خود مغرور نشوید و نیز گذشت از ضعیفان را براى خود خسارتى نشمرید.
در پایان آیه بار دیگر نسبت به دسته اخیر تأکید کرده و با توضیح بیشترى چنین مىفرماید: «اگر آنها از پیکار با شما کنارهگیرى کنند و پیشنهاد صلح نمایند، خداوند به شما اجازه تعرّض نسبت به آنها را نمىدهد» و موظفید دستى را که به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشارید (فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا).
آیه ۹۱-
شأن نزول-
نقل شده: جمعى از مردم مکّه به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىآمدند و از روى خدعه و نیرنگ اظهار اسلام مىکردند، اما همین که در برابر قریش و بتهاى آنها قرار مىگرفتند و به نیایش و عبادت بتها مىپرداختند، و به این ترتیب مىخواستند از ناحیه اسلام و قریش هر دو آسوده خاطر باشند، از هر دو طرف سود ببرند و از هیچ یک زیان نبینند، و به اصطلاح در میان این دو دسته دو دوزهبازى کنند آیه نازل شد و دستور داد مسلمانان در برابر این دسته شدت عمل به خرج دهند.
تفسیر:
سزاى آنها که دو دوزه بازى مىکنند! در اینجا با دسته دیگرى رو برو مىشویم که درست در مقابل دستهاى قرار دارند که در آیه پیش دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود، آنها کسانى هستند که مىخواهند براى حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادى عمل داشته باشند و براى تأمین این نظر، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو دسته اظهار همکارى و همفکرى مىکنند، مىفرماید: «به زودى جمعیت دیگرى را مىیابید که مىخواهند هم از ناحیه شما و هم از ناحیه قوم خودشان در امان باشند» (سَتَجِدُونَ آخَرِینَ یُرِیدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَ یَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ).
و به همین دلیل «هنگامى که میدان فتنهجویى و بتپرستى پیش آید همه برنامهها آنها وارونه مىشود و با سر در آن فرو مىروند»! (کُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْکِسُوا فِیها). اینها درست بر ضد دسته سابقند.
سپس در جمله بعد سه تفاوت براى آنها مىشمرد، مىفرماید: «اگر آنها از درگیرى با شما کنار نرفتند و پیشنهاد صلح نکردند و دست از شما برنداشتند» (فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ).
«هر کجا آنان را یافتید اسیر کنید و در صورت مقاومت به قتل برسانید» (فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ).
همین تفاوتها موجب گردیده که حکم اینها از دسته سابق به کلى جدا شود.
و از آنجا که به اندازه کافى نسبت به آنها اتمام حجت شده در پایان آیه مىفرماید: «آنان کسانى هستند که ما تسلط آشکارى براى شما نسبت به آنها قرار دادیم» (وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً).
این تسلط مىتواند از نظر منطقى بوده باشد چه این که منطق مسلمانان بر مشرکان کاملا پیروز بود و یا از نظر ظاهرى و خارجى، زیرا در زمانى این آیات نازل شد که مسلمین به قدر کافى نیرومند شده بودند.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه