تلاوت تصویری
ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانهای حوزه علمیه اصفهان"
تفسیر مختصر آیات ۹۲ تا ۹۴ سوره نساء (صفحه ۹۳)
(آیه ۹۲)شأن نزول:
یکى از بتپرستان مکّه به نام «حارث بن یزید» با دستیارى «ابو جهل» مسلمانى را به نام «عیاش بن ابى ربیعه» به جرم گرایش به اسلام مدتها شکنجه مىداد، پس از هجرت مسلمانان به مدینه، «عیاش» نیز به مدینه هجرت کرد.
اتفاقا روزى در یکى از محلههاى اطراف مدینه با شکنجه دهنده خود حارث بن یزید رو برو شد، و از فرصت استفاده کرده، او را به قتل رسانید، به گمان این که دشمنى را از پاى درآورده است، در حالى که توجه نداشت که «حارث» توبه کرده و مسلمان شده به سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىرود جریان را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کردند آیه نازل شد و حکم قتلى را که از روى اشتباه و خطا واقع شده بیان کرد.
تفسیر:
احکام قتل خطا- چون در آیات گذشته به مسلمانان آزادى عمل براى در هم کوبیدن منافقان و دشمنان خطرناک داخلى داده شده، براى این که مبادا کسانى از این قانون سوء استفاده کنند و با افرادى که دشمنى دارند به نام منافق بودن تصفیه حساب خصوصى نمایند در این آیه و آیه بعد احکام قتل خطا و قتل عمد بیان شده است، نخست در این آیه مىفرماید: «براى هیچ مؤمنى مجاز نیست که فرد با ایمانى را جز از روى خطا به قتل برساند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً).
سپس جریمه و کفاره قتل خطا را در سه مرحله بیان مىکند:
صورت نخست این که فرد بیگناهى که از روى اشتباه کشته شده متعلق به خانواده مسلمانى باشد که در این صورت، قاتل باید دو کار کند، یکى این که برده مسلمانى را آزاد نماید و دیگر این که خونبهاى مقتول را به صاحبان خون بپردازد، آیه شریفه مىفرماید: «کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد» (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ).
«مگر این که خاندان مقتول با رضایت خاطر از دیه بگذرند» (إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا).
صورت دوم این که «مقتول مؤمن وابسته به خاندانى باشد که با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند، در این صورت کفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده مسلمان است» (فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ).
پرداخت دیه به جمعیتى که تقویت بنیه مالى آنان خطرى براى مسلمانان محسوب خواهد شد ضرورت ندارد، به علاوه اسلام ارتباط این فرد را با خانواده خود که همگى از دشمنان اسلامند بریده است و بنابراین، جایى براى جبران خسارت نیست.
صورت سوم این که: «خاندان مقتول از کفارى باشند که با مسلمانان همپیمانند، در این صورت براى احترام به پیمان باید علاوه بر آزاد کردن یک برده مسلمان خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند» (وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ).
ظاهرا منظور از مقتول در اینجا «مقتول مؤمن» است.
و در پایان آیه در مورد کسانى که دسترسى به آزاد کردن بردهاى ندارند یعنى قدرت مالى ندارند و یا بردهاى براى آزاد کردن نمىیابند مىفرماید: «و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مىگیرد» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ).
و در پایان مىگوید: «این (تبدیل شدن آزاد کردن برده به دو ماه روزه گرفتن یک نوع تخفیف و توبه الهى است، یا این که آنچه در آیه به عنوان کفاره قتل خطا گفته شد همگى) براى انجام یک توبه الهى است و خداوند همواره از هر چیز باخبر و همه دستوراتش بر طبق حکمت است» (تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً).
(آیه ۹۳)
شأن نزول:
«مقیس بن صبابه کنانى» که یکى از مسلمانان بود، کشته برادر خود «هشام» را در محله «بنى النجّار» پیدا کرد، جریان را به عرض پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسانید، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را به اتفاق «قیس بن هلال» نزد بزرگان «بنى النجار» فرستاد و دستور داد که اگر قاتل «هشام» را مىشناسند، او را تسلیم نمایند و اگر نمىشناسند، خونبها و دیه او را بپردازند. آنان هم چون قاتل را نمىشناختند، دیه را به صاحب خون پرداختند و او هم تحویل گرفت و به اتفاق «قیس بن هلال» به طرف مدینه حرکت کردند، در بین راه بقایاى افکار جاهلیت «مقیس» را تحریک نمود و با خود گفت: قبول دیه موجب سرشکستگى و ذلت است، لذا همسفر خود را که از قبیله «بنى النجار» بود به انتقام خون برادر کشت و به طرف مکّه فرار نمود و از اسلام نیز کنارهگیرى کرد.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هم در مقابل این خیانت خون او را مباح نمود، و آیه مورد بحث به همین مناسبت نازل شد که مجازات قتل عمد در آن بیان شده است.
تفسیر:
مجازات قتل عمد- بعد از بیان حکم قتل خطا در اینجا به مجازات کسى که فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند اشاره کرده، و چهار مجازات و کیفر شدید اخروى (علاوه بر مسأله قصاص که مجازات دنیوى است) ذکر مىکند، مىفرماید:
۱- «و هر کسى فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که براى همیشه در آن مىماند» (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها).
۲- «و خداوند بر او غضب مىکند» (وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ).
۳- «و از رحمتش او را دور مىسازد» (وَ لَعَنَهُ).
۴- و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِیماً).
از آنجا که آدمکشى یکى از بزرگترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکى از مهمترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلى از بین مىرود، قرآن قتل بىدلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روى زمین معرفى مىکند انسانى را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است».
(آیه ۹۴)
شأن نزول:
نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ خیبر «اسامة بن زید» را با جمعى از مسلمانان به سوى یهودیانى که در یکى از روستاهاى «فدک» زندگى مىکردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند.
یکى از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى که به یگانگى خدا و نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گواهى مىداد.
اسامة بن زید به گمان این که مرد یهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهار اسلام مىکند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرد و او را کشت.
هنگامى که خبر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانى را کشتى، «اسامة» ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام کرد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودى، چه مىدانى؟ شاید به راستى مسلمان شده است، در این موقع آیه نازل شد.
تفسیر:
در این آیه یک دستور احتیاطى براى حفظ جان افراد بیگناهى که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند بیان مىکند و مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید هنگامى که در راه جهاد گام برمىدارید، تحقیق و جستجو کنید و به کسانى که اظهار اسلام مىکنند نگویید مسلمان نیستید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً).
سپس اضافه مىکند که «مبادا به خاطر نعمتهاى ناپایدار این جهان افرادى را که اظهار اسلام مىکنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید» (تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا). «در حالى که غنیمتهاى جاودانى و ارزنده در پیشگاه خداست» (فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ). «گر چه در گذشته چنین بودید و در دوران جاهلیت جنگهاى شما انگیزه غارتگرى داشت» (کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ). «ولى اکنون در پرتو اسلام و منّتى که خداوند بر شما نهاده است (از آن وضع نجات یافتهاید، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ) لازم است که در کارها تحقیق کنید» (فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا) «و این را بدانید که خداوند از اعمال و نیّات شما آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً).
جهاد یک قانون عمومى در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود برمىدارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
البته باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى، مبارزات علمى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى را نیز دربرمىگیرد.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه