تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی
"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز خدمات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"

«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات ۱۱۴ تا ۱۲۱ سوره نساء (صفحه ۹۷)


(آیه ۱۱۴)- سخنان در گوشى! در آیات گذشته اشاره‏اى به جلسات مخفیانه شبانه و شیطنت آمیز بعضى از منافقان یا مانند آنها شده بود، در این آیه بطور مشروحتر از آن تحت عنوان نجوى بحث مى‏شود.

«نجوى» تنها به معنى سخنان در گوشى نیست، بلکه هر گونه جلسات سرّى و مخفیانه را نیز شامل مى‏شود.

آیه مى‏گوید: «در غالب جلسات محرمانه و مخفیانه آنها که بر اساس نقشه‏هاى شیطنت آمیز بنا شده خیر و سودى نیست» (لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ).

سپس براى این که گمان نشود هر گونه نجوى و سخن در گوشى یا جلسات سرّى مذموم و ممنوع است، چند مورد را به صورت استثناء در ذیل آیه ذکر کرده مى‏فرماید: «مگر این که کسى در نجواى خود، توصیه به صدقه و کمک به دیگران، یا انجام کار نیک، و یا اصلاح در میان مردم مى‏نماید» (إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ).

و این گونه نجوى‏ها اگر به خاطر تظاهر و ریاکارى نباشد بلکه منظور از آن کسب رضاى پروردگار بوده باشد، خداوند پاداش بزرگى براى آن مقرر خواهد فرمود، آیه مى‏گوید: «و هر کس براى خشنودى پروردگار چنین کند، پاداش بزرگى به او خواهیم داد» (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً).

اصولا نجوى و سخنان در گوشى و تشکیل جلسات سرّى در قرآن به عنوان یک عمل شیطانى معرفى شده است. در آیه ۱۰ سوره مجادله مى‏فرماید: إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطانِ نجوى از شیطان است.

اساسا نجوى اگر در حضور جمعیت انجام پذیرد سوء ظن افراد را برمى‏انگیزد، و گاهى حتى در میان دوستان ایجاد بدبینى مى‏کند، به همین دلیل بهتر است که جز در موارد ضرورت از این موضوع استفاده نشود و فلسفه حکم مزبور در قرآن نیز همین است.

(آیه ۱۱۵)

شأن نزول:

در شأن نزول آیات سابق گفتیم که بشیر بن ابیرق، پس از سرقت از مسلمانى، شخص بیگناهى را متهم ساخت و با صحنه‏سازى در حضور پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله خود را تبرئه کرد ولى با نزول آیات گذشته رسوا شد، و به دنبال آن رسوایى به جاى این که توبه کند، راه کفر را پیش گرفت و رسما از زمره مسلمانان خارج گردید، آیه نازل شد و ضمن اشاره به این موضوع، یک حکم کلى و عمومى را بیان ساخت.

تفسیر:

هنگامى که انسان مرتکب خلافى مى‏شود، پس از آگاهى دو راه در پیش دارد، راه بازگشت و توبه که اثر آن در شستشوى گناه در چند آیه پیش بیان گردید راه دیگر، راه لجاجت و عناد است که به نتیجه شوم آن در این آیه اشاره شده مى‏فرماید: «کسى که بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت و عناد در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در آید و راهى جز راه مؤمنان انتخاب نماید، ما او را به همان راه که مى‏رود مى‏کشانیم و در قیامت به دوزخ مى‏فرستیم و چه جایگاه بدى در انتظار اوست» (وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً).

(آیه ۱۱۶)- شرک گناه نابخشودنى! در اینجا بار دیگر به دنبال بحثهاى مربوط به منافقان و مرتدّان یعنى کسانى که بعد از قبول اسلام به سوى کفر باز مى‏گردند، اشاره به اهمیت گناه شرک مى‏کند که گناهى است غیر قابل عفو و بخشش و هیچ گناهى بالاتر از آن متصور نیست، نخست مى‏فرماید: «خداوند شرک به او را نمى‏آمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بیند) مى‏آمرزد» (إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ).

این مضمون در آیه ۴۸ همین سوره گذشت، منتها ذیل دو آیه با هم تفاوت مختصرى دارد، در اینجا مى‏فرماید: «هر کس براى خدا شریکى قائل شود در گمراهى دورى گرفتار شده» (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً).

ولى در گذشته فرمود: وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظِیماً: «کسى که براى خدا شریک قائل شود دروغ و افتراى بزرگى زده است».

در حقیقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرک از جنبه الهى و شناسایى خدا شده و در اینجا زیانهاى غیر قابل جبران آن براى خود مردم بیان گردیده است.

(آیه ۱۱۷)- نقشه‏هاى شیطان! این آیه توضیحى است براى حال مشرکان، که در آیه قبل به سرنوشت شوم آنها اشاره شد و در حقیقت علت گمراهى شدید آنها را بیان مى‏کند و مى‏گوید: آنها به قدرى کوتاه فکرند که خالق و آفریدگار جهان پهناور هستى را رها کرده و در برابر موجوداتى سر تعظیم فرود مى‏آورند که کمترین اثر مثبتى ندارند و «آنچه غیر از خدا مى‏خوانند، فقط بتهایى است (بى‏روح)، که هیچ اثرى ندارد و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است» (إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً).

قابل توجه این که: معبودهاى مشرکان در این آیه منحصر به دو چیز شناخته شده «اناث» و «شیطان مرید».

«اناث» جمع «انثى» به معنى موجود نرم و قابل انعطاف است.

یعنى آنها معبودهایى را مى‏پرستیدند که مخلوق ضعیفى بیش نبودند و به آسانى در دست آدمى به هر شکل درمى‏آمدند، تمام وجودشان تأثر و «انعطاف پذیرى» و تسلیم در برابر حوادث بود، و به عبارت روشنتر، موجودهایى که هیچ گونه اراده و اختیارى از خود نداشتند و سر چشمه سود و زیان نبودند.

اما «شیطان مرید» یعنى شیطانى که تمام صفات فضیلت از شاخسار وجودش فرو ریخته و چیزى از نقاط قوت در او باقى نمانده است.

(آیه ۱۱۸)- سپس در آیات بعد اشاره به صفات شیطان و اهداف او و عداوت خاصى که با فرزندان آدم دارد کرده و قسمتهاى مختلفى از برنامه‏هاى او را شرح مى‏دهد و قبل از هر چیز مى‏فرماید: «خداوند او را از رحمت خویش دور ساخته» (لَعَنَهُ اللَّهُ). و در حقیقت ریشه تمام بدبختیها و ویرانگریهاى او همین دورى از رحمت خداست که بر اثر کبر و نخوت دامنش را گرفت.

سپس مى‏فرماید: شیطان سوگند یاد کرده که چند برنامه را اجرا کند:

۱- «و گفت: از بندگان تو نصیب معینى خواهم گرفت» (وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً).

او مى‏داند قدرت بر گمراه ساختن همه بندگان خدا را ندارد، و تنها افراد هوسباز و ضعیف الایمان و ضعیف الاراده هستند که در برابر او تسلیم مى‏شوند.

(آیه ۱۱۹)- دوم: «آنها را گمراه مى‏کنم» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ).

۳- «با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم مى‏سازم» (وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ).

۴- آنها را به اعمال خرافى دعوت مى‏کنم، از جمله «فرمان مى‏دهم که گوشهاى چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند» (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ).

و این اشاره به یکى از اعمال زشت جاهلى است که در میان بت‏پرستان رایج بود که گوش بعضى از چهار پایان را مى‏شکافتند و یا به کلى قطع مى‏کردند و سوار شدن بر آن را ممنوع مى‏دانستند و هیچ گونه از آن استفاده نمى‏نمودند.

۵- «آنها را وادار مى‏سازم که آفرینش پاک خدایى را تغییر دهند» (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ). و این ضرر غیر قابل جبرانى است که شیطان بر پایه سعادت انسان مى‏زند.

این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اولى انسان توحید و یکتاپرستى و هر گونه صفت و خوى پسندیده‏اى را قرار داده است ولى وسوسه‏هاى شیطانى و هوى و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف مى‏سازد و به بیراهه‏ها مى‏کشاند.

و در پایان یک اصل کلى را بیان کرده، مى‏فرماید: «هر کس شیطان را به جاى خداوند به عنوان ولىّ و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکارى کرده» (وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً).

(آیه ۱۲۰)- در این آیه چند نکته که به منزله دلیل براى مطلب سابق است بیان شده: «شیطان پیوسته به آنها وعده‏هاى دروغین مى‏دهد، و به آرزوهاى دورو دراز سرگرم مى‏کند ولى جز فریب و خدعه، کارى براى آنها انجام نمى‏دهد» (یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً).

(آیه ۱۲۱)- در این آیه، سرنوشت نهایى پیروان شیطان چنین بیان شده:

«آنها جایگاهشان دوزخ است و هیچ راه فرارى از آن ندارند» (أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه