۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهداشتى» ثبت شده است

حکمت ۲۵۶ نهج البلاغه ؛ حسادت و بیمارى(اخلاقى، بهداشتى)

حکمت ۲۵۶ نهج البلاغه ؛ حسادت و بیمارى(اخلاقى، بهداشتى)

صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.

امام علیه السلام فرمود : تندرستى، از کمى حسادت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۰۹۴
حکمت ۲۲۵ نهج البلاغه ؛ حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)

حکمت ۲۲۵ نهج البلاغه ؛ حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)

الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلاَمَةِ الاَْجْسَادِ!

امام(علیه السلام) فرمود: در شگفتم که چگونه حسودان از سلامتى خویش غافل اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۲۴۹
حکمت ۱۲۹ نهج البلاغه ؛ تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت (علمى، بهداشتى)

حکمت ۱۲۹ نهج البلاغه ؛ تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت (علمى، بهداشتى)

عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِکَ.

امام(علیه السلام) فرمود: عظمت آفریدگار در نظر تو مخلوق را در چشمت کوچک مى کند.


شرح و تفسیر

خدا را با عظمت بشناس تا همه چیز را کوچک بینى امام(علیه السلام) در این سخن حکیمانه اش رابطه نزدیکى را میان شناخت عظمت خداوند و کوچکى دنیا در نظر انسان بیان کرده، مى فرماید: «عظمت آفریدگار نزد تو مخلوق را در چشمت کوچک مى کند»; (عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِکَ). همان گونه که در بیان سند این کلام حکیمانه گفته شد، امام(علیه السلام) در خطبه ۱۹۳ نیز آن را به عبارت دیگرى بیان فرموده و آن را یکى از صفات برجسته پرهیزکاران مى شمارد که خدا را به عظمت شناخته اند و ما سوى الله در نظرشان کوچک است. هرگاه انسان در دوران کودکى در خانه اى زندگى مى کرده که حوض کوچکى در آن وجود داشته چنانچه وقتى بزرگ مى شود او را به کنار استخرى ببرند، بسیار در نظرش جلوه مى کند; ولى اگر در کنار دریا بزرگ شده باشد، هرگاه او را در کنار آن استخر ببرند در نظرش کوچک مى آید. همچنین کسانى که در خانواده فقیرى زندگى کرده اند هرگاه به ثروت مختصرى برسند خود را بسیار غنى مى بینند و به عکس اگر در خانواده ثروتمندى بزرگ شده باشند چنانچه به همان ثروت برسند آن را ناچیز مى شمرند. بر همین اساس آنان که ذات پاک خداوند را با عظمت شناخته اند، یک عالم قدرت و جبروت، یک عالم علم و ملکوت، هنگامى که به قدرت هاى مخلوقات مى نگرند همچون قطره اى در مقابل دریا و یا کمتر از آن در نظرشان جلوه مى کند. به همین دلیل اگر بخواهیم در دنیا زهد پیشه کنیم و به مقامات مادى و ثروت ها و زرق و برق دنیا بى اعتنا باشیم باید سطح معرفت خود را نسبت به خداوند بالا ببریم که نتیجه قطعى عظمت خالق در نظر ما کوچک شدن مخلوقات است. اگر مى بینیم امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «وَاللهِ لَوْ أُعْطیتُ الاَْقالیمَ السَّبْعَةِ بِما تَحْتَ أفْلاکِها، عَلى أنْ أعْصِىَ اللهَ فی نَمْلَة أسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَة ما فَعَلْتُهُ; به خدا سوگند اگر اقلیم هاى هفت گانه جهان را (در گذشته تمام دنیا را به هفت بخش که هر کدام نام اقلیم داشت تقسیم مى کردند) با آنچه در زیر افلاک قرار دارد به من بدهند که درباره مورچه اى ستم کنم و پوست جویى را از دهانش بیرون بکشم چنین کارى را نخواهم کرد». دلیل این کلام امام(علیه السلام)همین است که خدا را با عظمت فوق العاده اى شناخته و تمام دنیا در نظر او از پوست یک جو یا از برگ درختى که در دهان ملخى باشد کوچک تر جلوه مى کند.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۲۹۱
حکمت ۱۷ نهج البلاغه ؛ ضرورت رنگ کردن موها (بهداشتى ، تجمل و زیبایى)

حکمت ۱۷ نهج البلاغه ؛ ضرورت رنگ کردن موها (بهداشتى ، تجمل و زیبایى)

ضرورت رنگ کردن موها (بهداشتى ، تجمل و زیبایى)

وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ فَقَالَ ع إِنَّمَا قَالَ ص ذَلِکَ وَ الدِّینُ قُلٌّ فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ .

و درود خدا بر او ، فرمود : (از امام پرسیدند که رسول خدا (ص) فرمود : موها را رنگ کنید و خود را شبیه یهود نسازید یعنى چه ؟ فرمود) پیامبر (ص) این سخن را در روزگارى فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش یافته ، و نظام اسلامى استوار شده ، هر کس آن چه را دوست دارد انجام دهد.


تفسیر:

شرح و تفسیر
تغییر حکم یا تغییر شرایط
این سخن حکمت آمیز در واقع پاسخى است به سؤالى که بعضى از یاران امام درباره تفسیر یکى از سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کرده اند به این ترتیب که: «از امام درباره این گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) سؤال شد که فرموده است: موهاى سفید خود را تغییر دهید (رنگ و خضاب کنید) و خود را شبیه یهود نسازید»; (وَسُئِلَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله): غَیِّرُوا الشَّیْبَ، وَلاَ تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ).
امام(علیه السلام) فرمود: «این سخن را پیامبر(صلى الله علیه وآله) زمانى فرمود که پیروان اسلام کم بودند اما امروز که اسلام گسترش یافته و آرامش و امنیت برقرار گشته (و اسلام استقرار یافته است) هر کسى مختار است (که رنگ و خضاب بکند یا نه)»; (فَقَالَ(علیه السلام): إِنَّمَا قَالَ(صلى الله علیه وآله) ذَلِکَ وَالدِّینُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْنَ وَقَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ، وَضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُؤٌ وَمَا اخْتَارَ).
«نطاق» در اصل به معناى کمربند و یا کمربندهاى خاصى است که زنان به کمر مى بستند; ولى در اینجا به معناى محدوده و قلمرو است، بنابراین جمله «اتَّسَعَ نِطاقُهُ» یعنى قلمرو اسلام گسترش یافته است.
«جِران» به معناى قسمت پایین گردن شتر است که به هنگام استراحت آن را به زمین مى نهد و تعبیر به «ضَرَبَ بِجِرانِهِ» کنایه از حاکمیت امنیت بر محیط اسلام است.
در آغاز اسلام که عدد مسلمانان کم بود و در میان آنها گروهى از پیران نیز وجود داشتند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اصرار داشت که پیران چهره جوان به خود بگیرند تا مایه ترس و وحشت دشمن شوند و نشانى از ضعف در آنها دیده نشود به همین دلیل دستور خضاب و رنگ کردن صادر شد. منتها براى این که دشمنان اعم از یهود و مشرکان، از نکته این کار باخبر نشوند و دوستان نیز احساس ضعف نکنند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این دستور را مستند به عدم شباهت با یهود کرد که این کار را به خود اجازه نمى دادند.
امام(علیه السلام) به این نکته دقیق اشاره مى کند که هر حکمى تابع موضوع خود است; اگر موضوع تغییر یابد آن حکم نیز عوض مى شود، همان گونه که اگر شراب سرکه شود و یا کافر مسلمان گردد حکم آن تغییر پیدا مى کند.
امام(علیه السلام) مى فرماید: موضوع این حکم رعب افکندن در دل دشمنان از طریق جوان نمایى پیران بوده و این مربوط به زمانى است که عدد مسلمانان کم بود اما در عصر امام که اسلام سراسر منطقه را فرا گرفته بود و حکومت اسلامى تثبیت یافته بود نه ترسى از مشرکان وجود داشت و نه خوفى از یهود، دیگر موضوعى براى رعب افکندن در دل دشمن از طریق رنگ کرد موهاى سفید باقى
نمانده بود.
در اینجا دو سؤال پیش مى آید:
سؤال اول این که ما معتقدیم: «حَلاَلُ مُحَمَّد حَلاَلٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَحَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة; حلال و حرام اسلام تا دامنه قیامت تغییر ناپذیر است».(۱) و این اصل با آنچه در این حدیث آمده چگونه سازگار است؟
مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود پاسخ خوبى به این سؤال داده است که با توضیحى آن را مى آوریم: احکام شرع دو گونه است: احکامى که بر اساس موضوعات ثابت و فطرى تشریع شده مانند نماز و روزه و حج و... که تغییرپذیر نیست، همچون قوانین ثابتى که در جهان آفرینش حکمفرماست و احکامى که بر اساس موضوعات متغیر وارد شده است که با تغییر موضوع، حکم عوض مى شود; مثلا ما مى دانیم خرید و فروش خون و اعضاى بدن انسان در سابق جزء محرمات بود، زیرا هیچ فایده مباحى نداشت ولى امروز که براى نجات جان مصدومان یا پیوند اعضا آثار حیات بخش دارد کاملاً قابل خرید و فروش به قیمت هاى بالاست. امثال این احکام در میان احکام اسلامى کم نیست.
مسئله رنگ آمیزى موهاى سفید که در این کلام نورانى به آن اشاره شده است نیز از همین قبیل بوده، زیرا پغمبر اکرم در زمانى که یارانش کم و در میان این عده کم جمعى از ریش سفیدان بودند این دستور را صادر کرد تا چهره پیرمردان جوان شود و سبب ترس دشمن گردد. (علاوه بر این که در روحیه خود آنها نیز اثر مى گذارد و روح جوانى در آنها جوانه مى زند.) ولى هنگامى که شرایط عوض شد و جمعیت مسلمانان آن اندازه فزونى یافت که وجود پیرمردان محاسن سفید در میان آنها تأثیرى در قوت و قدرت مسلمانان نداشت، طبعاً حکم هم عوض مى شود.(۲)
واضح است که حدیث «حَلالُ مُحَمَّد» اشاره به بخش اول است. شبیه این موضوع چیزى است که در بعضى از روایات آمده است که از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد که ما شنیده ایم پیغمبر (و یارانش) در طواف با سرعت و شبیه دویدن حرکت مى کردند آیا ما هم این گونه عمل کنیم و یا به طور معمولى راه برویم؟ آن بزرگوار پاسخ دقیقى به این سؤال دادند، فرمودند: پیغمبر اکرم این دستور را در ماجراى حدیبیه داد تا قریش چابکى آن حضرت و یارانش را ببینند (و بترسند) ولى جمعى از عامه به سبب غفلت از این موضوع که این یک حکم موقت و در شرایط خاصى بوده است هنوز این کار را ادامه مى دهند ولى من و پدرم در طواف راه مى رویم».(۳)
سؤال دوم این که مى دانیم خضاب یکى از مستحبات است چگونه امام مى فرماید: امروز هر کس مخیر است بین خضاب و ترک آن؟
پاسخ این سؤال این است که در آن زمان پیغمبر اکرم به یاران مسن خود الزام کرده بود که خضاب کنند و امام(علیه السلام)مى فرماید: آن الزام اکنون بر طرف شده و هرکس آزاد است و این امر منافاتى با استحباب خضاب ندارد، زیرا آثار دیگرى در روحیه خود انسان و همسر و فرزندان و اطرافیان او ممکن است داشته باشد.(۴)

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۵۰