عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَحَلِّ آلْعُقُودِ، وَنَقْضِ آلْهِمَمِ.
امام علیه السلام فرمود : خداوند را بهوسیله بَرهم خوردن تصمیمها، فسخ پیمانها و نقض ارادهها شناختم.
الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِی الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا. (قالَ الرَّضِیُ وَیُروى هذَا الْکَلامُ عَنِ النَّبِی(صلى الله علیه وآله)وَلا عَجَبَ أَنْ یَشْتَبِهَ الْکَلامانِ لاَِنَّ مُسْتَقاهُما مِنْ قَلیب وَمَفْرَغَهُما مِنْ ذَنُوب).
امام(علیه السلام) فرمود: سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ویرانى آن است. مرحوم سید رضى مى گوید: «این سخن از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده است و جاى تعجب نیست که هر دو کلام مانند هم باشند، زیرا هر دو از یک محل سرچشمه گرفته و ریزش هر دو از یک دلو بوده است»
إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاَْحْرَارِ.
امام(علیه السلام) فرمود: «گروهى خدا را از روى رغبت و میل (به بهشت) پرستش کردند، این عبادت تاجران است و عدّه اى از روى ترس او را پرستیدند و این عبادت بردگان است و جمعى دیگر خدا را براى شکر نعمت ها (و این که شایسته عبادت است) پرستیدند. این عبادت آزادگان است»
وَاللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیر فِی یَدِ مَجْذُوم.
امام(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند این دنیاى شما در نظر من از استخوان خنزیرى که در دست شخص جذامى باشد پست تر است!
شرح و تفسیر
پستى دنیا در نظر امام(علیه السلام) امام(علیه السلام) در این کلام حکیمانه شدت تنفر خود را از زرق و برق دنیا بیان کرده مى فرماید: «به خدا سوگند این دنیاى شما در نظر من از استخوان خنزیرى که در دست شخص جذامى باشد پست تر است»; (وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیر فِی یَدِ مَجْذُوم). «عِراق» با کسره و ضمه عین، جمع «عَرق» (بر وزن فرق) به معناى استخوانى است که گوشت آن را کنده باشند. امام(علیه السلام) با این تشبیه که بیان فرموده رساترین تعبیر را در مورد تنفرش از زرق و برق دنیا ذکر کرده است. استخوان بى گوشت ارزشى ندارد به ویژه اگر استخوان حیوان نجس العین مانند خنزیر باشد و مخصوصاً اگر در دست انسان بیمار مبتلا به جذام باشد که همه از وى فرار مى کنند! سوگندى که در آغاز این سخن آمده و تعبیر به «دنیاکم» (دنیاى شما) مطلب را روشن تر مى سازد. ابن ابى الحدید در شرح این کلام مى گوید: به جانم سوگند که حضرت در این گفتارش صادق و همیشه صدق و راستى پیشه وى بود و کسى که در سیره و روش زندگى او در آن زمان که در مقام ولایت ظاهرى بود و آن زمان که در کنار، قرار داشت بنگرد صحت این کلام را درمى یابد (چرا که او در هر دو حالت در نهایت بى اعتنایى به دنیا بود). امام(علیه السلام) در طول کلماتى که از نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده بى اعتنایى خود را به مقامات دنیوى و مواهب آن با تعبیرات مختلفى بیان کرده که هر کدام از دیگرى گویاتر و فصیح تر است. در خطبه «شقشقیه» چنین بیان فرمود: «وَلاََلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز» (اگر براى احقاق حقوق مظلومان نبود مهار ناقه خلافت را بر پشتش مى افکندم و رهایش مى ساختم و در آن هنگام) در مى یافتید که ارزش این دنیاى شما در نظر من از آب بینى بز کمتر است. در خطبه ۲۲۴ آمده است که مى فرماید: «وَإنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدی لاَهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فی فَمِ جَرادَة تَقْضَمُها; این دنیاى (پر زرق و برق) شما در نظر من از برگ جویده اى که در دهان ملخى باشد خوارتر و بى ارزش تر است. در مقدمه خطبه ۳۳ خواندیم که ابن عباس مى گوید: در منطقه «ذى قار» خدمت امام(علیه السلام)رسیدم در حالى که پارگى کفش خود را مى دوخت، حضرت رو به من کرد و گفت: قیمت این کفش چقدر است؟ من عرض کردم: قیمتى ندارد. فرمود: «وَاللهِ لَهِىَ أحَبُّ اِلَىَّ مِنْ إمْرَتِکُمْ إلاّ أنْ أُقیمَ حَقّاً أوْ أدْفَعْ باطِلاً; به خدا قسم این کفش بى ارزش در نظر من محبوب تر از فرمانروایى بر شماست مگر این که با این حکومت حقى را به پا دارم یا باطلى را دفع کنم». تعبیرات دیگرى از این قبیل هست که همه حاکى از بى اعتنایى و عدم وابستگى آن امام بزرگوار به مواهب مادى دنیاست. مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار حدیث بسیار مشروحى درباره فضایل امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده که در پایان آن به حوادث ایام شهادت آن حضرت اشاره شده است; وى نقل مى کند: «یک روز پیش از آنکه امام(علیه السلام) به شهادت برسد مردم به عیادت آن حضرت آمدند و این در حالتى بود که حقوق آنها را از بیت المال پرداخته بود و چیزى از دنیاى آنها را براى خود انتخاب نکرده بود «وَلَمْ یَتَناوَلُ مِنْ بَیْتِ مالِ الْمُسْلِمینَ ما یُساوی عِقالاً وَلَمْ یَأْکُلْ مِنْ مالِ نَفْسِهِ إلاّ قَدْرَ الْبُلْغَةِ; و در حالى بود که از بیت المال مسلمانان حتى به اندازه یک عقال (پایبند) شتر براى خود بر نداشته بود و از اموالى که خودش (با زحمت فراوان) فراهم مى ساخت تنها به اندازه ضرورت استفاده مى کرد». و همه حاضران گواهى دادند که دورترین مردم از آن حضرت همچون نزدیک ترین مردم به آن حضرت بود (و هیچ گونه تفاوتى در میان نزدیکان و افراد دور یا بیگانه نمى گذاشت)». این نشان مى دهد که اگر امیرمؤمنان سخنى درباره دنیا مى گوید عملش نیز کاملاً با آن هماهنگ است.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
وَقِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ هُوَ الَّذِی یَضَعُ الشَّیْءَ مَوَاضِعَهُ، فَقِیلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ. (قالَ الرَّضِىُ یَعْنی أنَّ الْجاهِلَ هُوَ الَّذی لا یَضَعُ الشَّىْءَ مَواضِعَهُ فَکانَ تَرْکُ صِفَتِهِ صَفَةٌ لَهُ إذْ کانَ بِخَلافِ وَصْفِ الْعاقِلِ).
امام(علیه السلام) فرمود: عاقل کسى است که هر چیز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصیف بفرما. فرمود: توصیف کردم. مرحوم سید رضى مى گوید: «منظور امام(علیه السلام) این است که جاهل کسى است که هرچیزى را در جاى خود قرار نمى دهد، بنابراین ترک وصف جاهل خود صفت او محسوب مى شود، زیرا بر خلاف وصف عاقل است»;
خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ؛ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَعْرِضُ لَهَا.
امام علیه السلام فرمود : خصلتهاى نیک زنان، خصلتهاى بد مردان است (این خصلتها عبارتند از:) تکبر و ترس و بخل (زیرا) هنگامى که زن متکبر باشد بیگانه را به خود راه نمىدهد و اگر بخیل باشد مال خود و همسرش را حفظ مىکند و اگر ترسو باشد از هر چیزى که ممکن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مىترسد (و از آن فاصله مىگیرد).
لاِبْنِهِ الْحَسَنِ(علیه السلام): لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَة، وَإِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ، فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغ، وَالْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ.
امام(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود: هرگز کسى را به مبارزه دعوت مکن (و آغازگر جنگ مباش) ولى اگر کسى تو را به مبارزه فراخواند اجابت کن (و سستى در جهاد با دشمن مکن) زیرا دعوت کننده به مبارزه ستمکار و ستمکار در هر حال مغلوب است.
مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ. (قالَ الرَّضِىُّ وَمَعنى ذلِکَ أنَّ ما یُنْفِقُهُ الْمَرْءُ مِنْ مالِهِ فِی سَبیلِ الْخَیْرِ وَالْبِرِّ وَإنْ کانَ یَسیراً فَإنَّ اللهَ تَعالى یَجْعَلُ الْجَزاءَ عَلَیْهِ عَظیماً کَثیراً وَالْیَدانِ هاهُنا عِبارَةٌ عَنِ النِّعْمَتَیْنِ فَفَرَّقَ(علیه السلام) بَیْنَ نِعْمَةِ الْعَبْدِ وَنِعْمَةِ الرَّبِّ تَعالى ذِکْرُهُ بِالْقَصیرَةِ وَالطَّویلَةِ فَجَعَلَ تِلْکَ قَصیرَةً وَهذِهِ طَویلَةً لاِنَّ نِعَمِ اللهِ أبَداً تَضْعُفُ عَلى نِعَمِ الْمَخْلُوقِ أضْعافاً کَثیرَةً إذْ کانَتْ نِعَمِ اللهِ أصْلُ النِّعَمِ کُلُّها فَکُلُّ نِعْمَة إلَیْها تَرْجِعُ وَمِنْها تَنْزِعُ).
امام(علیه السلام) فرمود: کسى که با دست کوتاه ببخشد با دست بلند به او بخشیده مى شود. مرحوم سید رضى مى گوید: «معناى این کلام این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند هرچند کم باشد خداوند جزا و پاداش او را بسیار مى دهد و منظور از دو دست (دست کوتاه و بلند) در اینجا دو نعمت است که امام(علیه السلام) میان نعمت پروردگار و نعمت انسان را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است; نعمت و بخشش از سوى بنده را کوتاه و آنچه را از ناحیه خداوند است بلند شمرده است و این بدان جهت است که نعمت خدا همواره چندین برابر نعمت مخلوق است، زیرا نعمت هاى الهى اصل و اساس تمام نعمت هاست; تمام نعمت ها به او باز مى گردد و از سوى او سرچشمه گرفته مى شود (حتى نعمتى که انسان آن را به دیگرى مى بخشد آن هم از سوى خداست و با توفیق الهى بذل و بخشش مى شود)».
فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) الْعَدْلُ: الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ: التَّفَضُّلُ.
امام(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) فرمود: عدالت همان رعایت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نیکى بیشتر (از حد انصاف) است.