اِتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِی الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ.
امام علیه السلام فرمود : از عصیان خداوند در خلوتگاهها بپرهیزید، چراکه شاهد، همان حاکم و دادرس است.
مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاءِ ، وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ.
امام علیه السلام فرمود: دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است وخویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى (خویشاوندان زمانى خویشاوند محسوب مى شوند که دوست باشند).
شرح و تفسیر
برترى دوستى بر خویشاوندى امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکته مهم که با یکدیگر ارتباط دارند اشاره فرموده، نخست مى گوید: «دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است»؛ (مَوَدَّةُ الآاْبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الاَْبْنَاءِ). اشاره به اینکه پدران، دوستى با دوستان خود را براى فرزندان به ارث مى گذارند و فرزندانشان به قدرى به هم نزدیک مى شوند که گویى با هم برادرند و بسیار دیده شده است که پدرانِ یکدیگر را عمو خطاب مى کنند. البته این سخن در جوامعى صادق است که عواطف در آن کمرنگ نشده است و فرزندان تنها اموال پدران را به ارث نمى برند، بلکه عواطف آنها را نیز به ارث مى برند. از بعضى روایات نیز استفاده مى شود که مودت و دوستى طولانى به منزله قرابت است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرماید: «مَوَدَّةُ عِشْرِینَ سَنَةً قَرَابَةٌ؛ دوستى بیست سال، خویشاوندى است». در جمله دوم به این نکته اشاره مى فرماید که «خویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى»؛ (وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ). یعنى خویشاوندان هنگامى ارزش دارند که داراى محبت باشند و هرچه پیوند خویشاوندى نزدیکتر باشد، مودت و دوستى بیشترى لازم دارد. در حالى که دوستى و محبت نیازى به خویشاوندى ندارد؛ ممکن است افراد سالها با هم دوست باشند و هیچ رابطه خویشاوندى بین آنها نباشد. درنتیجه، برترى دوستى و محبت بر خویشاوندى ثابت مى شود. ضرب المثل معروفى است که به کسى گفتند: دوستت را بیشتر دوست دارى یا برادرت را؟ گفت: برادرى را دوست دارم که با من دوست باشد. بنابراین هر دو جمله رابطه دوستى و خویشاوندى را بیان مى کند؛ جمله اول به گونهاى و جمله دوم به گونهاى دیگر. مرحوم محقق کمره اى این کلام حکیمانه را به شعر فارسى درآورده مى گوید : مِهر پدران براى اولاد باشد چو نَسَب شعار و پیوند خویشى به مودت است محتاج بیش از خود دوستى به پیوند نکته وراثتِ دوستى مى دانیم اسلام آیین محبت و مودت است و قرآن پیوسته خدا را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید. واژه رحمت صدها بار در قرآن به کار رفته و در نمازهاى روزانه حداقل بیش از ۶۰ بار خدا را به رحمت و رحمانیت یاد مى کنیم، تا آنجا که محبت به عنوان میراث گرانبهایى از پدران به فرزندان مى رسد. در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى خوانیم: «ثَلاثٌ یُطْفینَ نُورَ الْعَبْدِ: مَنْ قَطَعَ أوِدَّاءُ أَبیهِ، وَغَیَّرَ شَیْبَتَهُ، وَرَفَعَ بَصَرَهُ فِى الْحُجُراتِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُؤْذَنَ لَهُ؛ سه چیز است که نور (ایمان) بندگان را خاموش مى کند: کسى که با دوستان پدرش قطع رابطه کند و محاسن سفید خود را تغییر دهد (اشاره به اینکه به هنگام پیرى بعضى کارهاى سبک سرانه جوانى و کودکى را انجام دهد) و به داخل خانه هاى دیگران بدون اینکه اجازه اى به او دهند نگاه کند». بنابراین نه تنها انسان دوستان قدیم خود را نباید فراموش کند و در حیات وممات به یاد آنها باشد و به آنها خدمت کند، بلکه اگر پدرش نیز دوستى داشته بعد از پدر، جانشین پدر شود و با آنها همان محبتى را داشته باشد که پدرش داشته است. به خصوص به هنگام فراز و نشیب هاى زندگى که دوستان ازنظر موقعیت اجتماعى متفاوت مى شوند نباید این تفاوت سبب فراموشى دوستان قدیم شود بلکه نباید تفاوت مقام، ثروت، علم یا سایر امتیازهاى فردى و اجتماعى مانعى در این راه ایجاد کند و اگر تمام پیوندهاى سابق را نمى تواند نگه دارد لااقل بخشى از آن را داشته باشد. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «إذا کانَ لَکَ صَدیقٌ فَوُلِّىَ وِلایَةً فَأَصَبْتَهُ عَلَى الْعُشرِ مِمّا کانَ لَکَ عَلَیْهِ قَبْلَ وِلایَتِهِ، فَلَیْسَ بِصَدیقِ سُوءٍ؛ هرگاه دوستى داشته باشى و حکومت و ریاستى پیدا کند و حداقل یک دهم پیوند سابق را با تو حفظ کند دوست بدى نیست». توجه داشته باشید که نمى فرماید دوست خوبى است مى فرماید دوست بدى نیست، دوست خوب و کامل العیار آن است که صددرصد رابطه مودت گذشته را حفظ کند و مال و مقام، او را دگرگون نسازد. البته باید توجه داشت کسانى که به مقام والایى مى رسند اشتغالات و گرفتارى هاى آنها نسبت به سابق بیشتر مى شود و نمى توان انتظار داشت تمام آنچه را در سابق با دوستان خود داشته انجام دهد وشاید به همین دلیل امام علیه السلام آنها را معذور مى دارد که لااقل یک دهم پیوند محبت سابق را حفظ کنند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
لِرَجُلٍ رَآهُ یَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فیهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ : إِنَّما أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ.
امام علیه السلام مردى را دید که بر ضدّ دشمنش سعایت و سخن چینى مى کند، اما از طریقى که به خودش ضرر مى زند. به او فرمود : تو به کسى مى مانى که نیزه بر خود مى زند تا کسى را که پشت سرش سوار شده به قتل برساند.
أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ.
امام علیه السلام فرمود : دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.
وَقَدْ عَزّى الاَْشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ : یَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ، وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ. یَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ؛ یَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ.
امام علیه السلام در حالى که مى خواست به اشعث بن قیس براى از دست دادن فرزندش تسلیت بگوید چنین فرمود : اى اشعث! اگر به سبب از دست دادن پسرت محزون شوى (جاى سرزنش نیست، زیرا) این به واسطه پیوند نَسَب (و مقام پدرى) است و اگر شکیبایى پیشه کنى، خداوند به جاى هر مصیبتى عوضى قرار مى دهد. اى اشعث! اگر صبر کنى، مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى کنى بازهم مقدرات، مسیر خود را طى مى کند؛ ولى تو گناهکار خواهى بود. اى اشعث! فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى که سبب آزمایش و فتنه بر تو بود؛ ولى تو را محزون ساخت در حالى که براى تو ثواب و رحمت است (بنابراین نباید نگران باشى).
کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ.
امام علیه السلام فرمود : در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): آنچه او را در نظرم بزرگ جلوه مى داد کوچکى دنیا در نظر او بود. او از تحت حکومت شکم خارج بود، ازاینرو آنچه نمى یافت اشتهایش را نداشت (و به دنبال آن نمى رفت) و آنچه را مى یافت زیاد مصرف نمى کرد. بیشتر اوقات زندگانى اش ساکت بود و (در عین حال) اگر سخنى مى گفت بر گویندگان چیره مى شد و عطش سؤال کنندگان را فرو مى نشاند. (به دلیل نهایت تواضع بر حسب ظاهر) انسان ضعیفى بود و مردم نیز او را ضعیف مى شمردند؛ ولى هرگاه کار مهم و جدى به میان مى آمد همچون شیر بیشه مى خروشید و مانند مار بیابانى به حرکت درمى آمد. پیش از حضور در مجلس داورى، دلیلى اقامه نمى کرد. هیچکس را نسبت به کارى که انجام داده، در آنجا که امکان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى کرد تا عذر او را بشنود. او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شکایت نمى کرد. همواره سخنى مى گفت که خود انجام مى داد و چیزى را که انجام نمى داد نمى گفت. اگر در سخن گفتن مغلوب مى شد هرگز در سکوت، کسى بر او غلبه نمى یافت. او بر شنیدن حریص تر بود تا گفتن. او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید، پیوسته با آن باشید و از یکدیگر در داشتن آنها سبقت بگیرید واگر نمى توانید همه آنها را انجام دهید (به مقدار توان انجام دهید) و بدانید انجام دادن مقدار کم بهتر از ترک بسیار است.
اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لاَمِعَةِ الْعُیُونِ عَلاَنِیَتی، وَتُقَبِّحَ فِیَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی، مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی، فَأُبْدِی لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی، وَأُفْضِی إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ.
امام علیه السلام عرضه مى دارد : بار پروردگارا! به تو پناه مى برم از اینکه ظاهرم را در چشمها نیکو جلوه دهى وباطنم را در پیشگاهت زشت سازى؛ (به تو پناه مىبرم از این که) بخواهم بهوسیله اعمالى که تو از آن خوب آگاهى، خوشبینى و احترام مردم را براى خویش حفظ کنم، ظاهر خوبم را براى مردم آشکار سازم و اعمال بدم را فقط تو بدانى، تا به بندگانت نزدیک گردم و از رضا و خشنودى تو دور شوم.
شرح و تفسیر
از ریاکارى به خدا پناه بریم امام علیه السلام در این دعاى نورانى اش در پیشگاه خدا از ریاکارى به او پناه مى برد وبا چند تعبیر دقیق آن را بیان مى کند. نخست عرضه مىدارد: «بارپروردگارا! به تو پناه مى برم از اینکه ظاهرم را در چشمها نیکو جلوه دهى و باطنم را در پیشگاهت زشت سازى»؛ (اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لاَمِعَةِ الْعُیُونِ عَلاَنِیَتی، وَتُقَبِّحَ فِیَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی). «لامِعَةُ الْعُیُونِ» به اصطلاح ازقبیل اضافه صفت به موصوف و به معنى «عیون لامعه» یعنى چشمهاى پرنور است؛ یعنى کار من به جایى نرسد که حتى افراد تیزبین مرا خوب پندارند در حالى که در باطن خوب نباشم. در دومین جمله همین معنا را در قالب دیگرى آورده، عرضه مىدارد : «(خداوندا چنان نباشم که) خوشبینى مردم را نسبت به خودم در آنچه تو از آن آگاهى جلب کنم (در حالى که در باطن چنین نباشم و از طریق ریا خود را در صف نیکان معرفى کنم)»؛ (مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِالنَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی). حضرت در سومین تعبیر، همین معنا را با اشاره به ثمره نامطلوب آن بازگوکرده، عرضه مى دارد: «(چنان نباشم) که حُسن ظاهرم را براى مردم آشکار سازم و اعمال بدم را فقط به سوى تو آورم تا به این وسیله به بندگانت نزدیک گردم واز رضا و خشنودى تو دور شوم»؛ (فَأُبْدِی لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی، وَأُفْضِی إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ َتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ). روشن است که هدف ریاکاران جلب توجه مردم و از این طریق، رسیدن به منافع مادى و دنیوى است این یک هدف است، ولى دورى از خداوند هدف نیست بلکه غایت و نتیجه این کار است هر چند مَجازآ در عبارت بالا به شکل هدف بیان شده است. بدیهى است که این دعا درسى است براى همه مردم نه اینکه امام علیه السلام چنین باشد بلکه مى خواهد به طور غیر مستقیم که در دلها تأثیر بیشترى دارد نتیجه ریاکارى را براى همگان روشن سازد و آن را خطایى بزرگ معرفى کند که نتیجه آن، دورى از خدا و سرگردانى در وادى شرک و بت پرستى است. نکته نکوهش شدید ریا در کتاب و سنّت در آیات قرآن و روایات اسلامى، عمل ریایى به شدت نکوهش شده است. قرآن مجید در آیه ۲۶۴ سوره «بقره» مى گوید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدآ لّاَ یَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِّمَّا کَسَبُوا وَاللهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام داده اند، چیزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى کند». در این آیه شریفه نکات بسیارى نهفته است: از یکسو ریا و شرک را همردیف قرار داده و از سویى دیگر عمل ریایى را بى نتیجه و بى اثر خوانده ومسلمانان را به شدت از چنین کارى نهى کرده همانگونه که انفاق هاى توأم با منت و آزار را منفور شمرده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله در حدیثى از آینده چنین خبر مى دهد. «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَتَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ؛ زمانى بر مردم فرا مى رسد که باطن آنها زشت وظاهرشان براى طمع در دنیا زیبا مى شود. هرگز پاداشهایى را که نزد خداست طلب نمى کنند، دینشان ریاسْت و خوف خدا در وجودشان نیست. در آن زمان خدا آنها را به مجازاتى مبتلا مى سازد که حتى اگر مانند دعاى غریق (کسى که با تمام وجودش خدا را مى خواند) خدا را بخوانند دعایشان مستجاب نمى شود». در منابع معروف حدیث از جمله کتاب شریف کافى و کتاب وسائل الشیعه روایات بسیارى درباره نکوهش ریاکارى وارد شده است؛ از جمله کلینى؛ در جلد دوم کافى در حدیثى از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: «کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ». در حدیث دیگرى در تفسیر آیه «(فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحآ وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدآ) (و مفهوم شرک در آیه) مى فرماید: «الرَّجُلُ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ لا یَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا یَطْلُبُ تَزْکِیَةَ النَّاسِ یَشْتَهِی أَنْ یُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِی أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَیْراً فَذَهَبَتِ الاَْیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَیْراً وَمَا مِنْ عَبْدٍ یُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً؛ منظور از آن کسى است که عملى داراى ثواب را انجام مىدهد؛ ولى مقصودش خدا نیست بلکه مقصودش این است که مردم او را پاک بشمرند وپیوسته دوست دارد که مردم عمل او را بشنوند (و او را ستایش کنند) این کسى است که براى عبادت پروردگارش شریک قرار داده است. سپس امام علیه السلام فرمود : هرکس کار نیکى را مخفیانه انجام دهد مدت زیادى نمى گذرد که خدا آن را ظاهر مى سازد و هیچ بنده اى نیست که امر شرى را پنهانى به جا آورد مگر اینکه پس از مدتى خداوند شر آن را آشکار مى سازد».
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ، وَضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ، وَرُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِیِّهِ؛ وَکُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّیْءِ الْمُتَنَافَسِ فِیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ لِفَقْدِهِ وَالاَْمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ، وَالْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لاَ یَأْتِیهِ.
امام علیه السلام فرمود : طمع، (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى کند و او را تشنه بازمى گرداند و ضامنى است که هرگز وفا نمى کند و بسیار مى شود که نوشنده آب پیش از آنکه سیراب شود گلوگیرش شده (و هلاک مى گردد) و هر اندازه ارزش چیزى بیشتر باشد که مورد رغبتِ این و آن گردد، به همان اندازه مصیبت از دست رفتنش بیشتر است. آرزوها (ى دور و دراز) چشم بصیرت را کور مى کند و (چه بسا) سود به سراغ کسى مى رود که او به دنبالش نیست!