وقال علیه السلام:الدَّاعِی بِلاَ عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلاَ وَتَرٍ.
امام علیه السلام فرمود : آنکس که مردم را (به نیکى ها) فرا مى خواند؛ ولى خود به آن عمل نمى کند مانند کماندارى است که با کمان بدون زه مى خواهد تیراندازى کند.
وقال علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الاَْغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ: فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَ اللّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ.
امام علیه السلام فرمود : خداوند سبحان قُوت (و نیازهاى) فقرا را در اموال اغنیا واجب و معین کرده است، ازاین رو هیچ فقیرى گرسنه نمى ماند مگر به سبب بهره مندى غنى (وممانعت او از پرداخت حق فقیر) و خداى متعال (روز قیامت) دراین باره از آنها سؤال وبازخواست مى کند.
لَمّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ : إِنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلاَّ أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیباً.
هنگامى که خبر شهادت محمد بن ابى بکر به امام علیه السلام رسید، فرمود : اندوه ما بر او به اندازه شادى شامیان است، زیرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.
وَقَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ : بُوْساً لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ، فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام : الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ، وَالاَْنْفُسُ الاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ، غَرَّتْهُمْ بِالاَْمَانِیِّ، وَفَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی، وَوَعَدَتْهُمُ الاِْظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.
امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشت فرمود : بدا به حال شما. به یقین کسى که شما را فریب داد به شما ضرر زد. به امام علیه السلام عرض کردند: اى امیرمؤمنان! چه کسى آنها را فریب داد؟ امام علیه السلام فرمود : شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند.
وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ،أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ، وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشی مَعَهُ، وَهُوَ علیه السلام راکِبٌ، فَقالَ علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
روایت شده است امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد و از محله قبیله «شبامیان» گذشت مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام به او فرمود : آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟ در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود. امام علیه السلام به او فرمود : باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.
وقال علیه السلام لِعَبْدِاللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ فِی شَیْءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ : لَکَ أَنْ تُشیرَ عَلَیَّ وَأَرَى، فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنی.
هنگامى که ابن عباس نظر خود را به عنوان مشاور در محضر امام علیه السلام ارائه کرد امام علیه السلام با عقیده او موافقت ننمود و فرمود : توحق دارى نظرمشورتى خودرابه من بگویى ومن روى آن بیندیشم وتصمیم نهایى را بگیرم اما اگر با تو مخالفت کردم (و نظر تو را نپذیرفتم) باید از من اطاعت کنى.
وقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ : سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیْهٌ بِالْعَالِمِ،وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.
امام علیه السلام به کسى که از آن حضرت مسئله پیچیده اى را پرسید فرمود : همواره براى کسب آگاهى پرسش کن، نه براى ایجاد زحمت، زیرا جاهلى که در طریق فراگیرى علم گام برمىدارد شبیه به عالم است و عالمى که همواره اصرار بر مسائل پرپیچ وخم دارد شبیه جاهلى است که خود را به زحمت مى افکند.
وقال علیه السلام لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ : یَا بُنَیَّ، إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.
امام علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود : فرزندم! از فقر بر تو مى ترسم پس از آن به خدا پناه ببر، چراکه فقر، هم دین انسان را ناقص مى کند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبین مى کند.
وَقِیلَ لَهُ علیه السلام: بِأَیِّ شَیْءٍ غَلَبْتَ الاَْقْرَانَ؟ مَا لَقِیتُ رَجُلاً إِلاَّ أَعَانَنِی عَلَى نَفْسِهِ. (قَالَ الرَّضِىُ: یُومِىءُ بِذلِکَ إلى تَمَکُّنِ هَیْبَتِهِ فِی الْقُلُوبِ).
از امام علیه السلام سؤال شد: به چه وسیله در میدان نبرد بر همتایان خود غالب آمدى؟ امام علیه السلام فرمود : من با هیچکس روبرو نشدم جز اینکه مرا بر ضد خود کمک کرد! شریف رضى مىگوید: امام علیه السلام به این اشاره مى کند که هیبتش در دلها جاى گرفته بود و مبارزان، مقهور هیبت او مى شدند (و از پاى درمى آمدند).
وَقَالَ لَهُ علیه السلام بَعْضُ الْیَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِیَّکُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ إِنَّما اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِیهِ، وَلکِنَّکُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ: «اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ فَقَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».
بعضى از یهودیان به آن حضرت (امام علیه السلام) گفتند: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید درباره اش اختلاف کردید! امام علیه السلام در پاسخ فرمود : ما درمورد آنچه از (وصایاى) او رسیده بود اختلاف کردیم، نه درباره خودش؛ اما شما پس از عبور از دریا (و غرق شدن فرعونیان) هنوز پاهایتان خشک نشده بود به پیامبر خود گفتید: براى ما هم بتى بساز همانگونه که این قوم بت پرست (اشاره به بت پرستانى است که مشاهده کردند) بت هایى دارند و موسى به شما گفت: شما مردم نادانى هستید (که بعد از این همه معجزات الهى در توحید شک مى کنید).
وقال علیه السلام: أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ، وَالْمَالُ یَعْسُوبُ الْفُجَّارِ. (قالَ الرَّضِیُ: وَمَعْنى ذلِکَ أنَّ الْمُؤْمِنینَ یَتَّبِعُونَنی، وَالْفُجّارَ یَتَّبِعُونَ الْمالَ کَما تَتَّبِعُ النَّحْلُ یَعْسُوبَها، وَهُوَ رَئِیسُها).
امام علیه السلام فرمود : من،یعسوب (وپیشواى)مؤمنانم،ومال وثروت،یعسوب (وپیشواى)بدکاران است. مرحوم سیّد رضى در ذیل این گفتار حکیمانه مى گوید: معنى این سخن آن است که مؤمنان از من پیروى مى کنند و بدکاران از مال، همانگونه که زنبوران عسل از یعسوب و رئیس خود پیروى مى کنند.
وقال علیه السلام لِکاتِبِهِ عُبیْدَاللّهِ بْنِ أبی رافِعٍ : اَلِقْ دَواتَکَ، وَأَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِکَ، وَفَرِّجْ بَیْنَ السُّطُورِ، وَقَرْمِطْ بَیْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذلِکَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ.
امام علیه السلام به کاتب خود، عبیدالله بن أبى رافع فرمود : مرکّب دوات خود را با گذاشتن لیقه در آن، تنظیم کن و شکاف نوک قلمت را طولانى نما ومیان سطرها فاصله بینداز و فاصله بین حروف را کم کن که این به جلوه وزیبایى خط مى افزاید.