۳۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

حکمت ۲۹۱ نهج البلاغه ؛ روش تسلیت گفتن (اخلاقى، اجتماعى)

حکمت ۲۹۱ نهج البلاغه ؛ روش تسلیت گفتن (اخلاقى، اجتماعى)

وَقَدْ عَزّى الاَْشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ : یَا أَشْعَثُ، إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذلِکَ الرَّحِمُ، وَإِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ. یَا أَشْعَثُ، إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْجُورٌ، وَإِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأَنْتَ مَأْزُورٌ؛ یَا أَشْعَثُ، ابْنُکَ سَرَّکَ وَهُوَ بَلاَءٌ وَفِتْنَةٌ، وَحَزَنَکَ وَهُوَ ثَوَابٌ وَرَحْمَةٌ.
امام علیه السلام در حالى که مى خواست به اشعث بن قیس براى از دست دادن فرزندش تسلیت بگوید چنین فرمود : اى اشعث! اگر به سبب از دست دادن پسرت محزون شوى (جاى سرزنش نیست، زیرا) این به واسطه پیوند نَسَب (و مقام پدرى) است و اگر شکیبایى پیشه کنى، خداوند به جاى هر مصیبتى عوضى قرار مى دهد. اى اشعث! اگر صبر کنى، مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى کنى بازهم مقدرات، مسیر خود را طى مى کند؛ ولى تو گناهکار خواهى بود. اى اشعث! فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى که سبب آزمایش و فتنه بر تو بود؛ ولى تو را محزون ساخت در حالى که براى تو ثواب و رحمت است (بنابراین نباید نگران باشى).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۶۰۷
حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه ؛ مسؤولیت نعمت ها (اخلاقى، اعتقادى)

حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه ؛ مسؤولیت نعمت ها (اخلاقى، اعتقادى)

لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلاَّ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ.

امام علیه السلام فرمود : اگر خدا تهدید به عذاب در برابر عصیان نکرده بود باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانى او نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۹۷۴
حکمت ۲۸۸ نهج البلاغه ؛ جهل و خوارى(علمى)

حکمت ۲۸۸ نهج البلاغه ؛ جهل و خوارى(علمى)

إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ.

امام علیه السلام فرمود : هرگاه خداوند بنده اى را (به سبب گناهانش) پست بشمرد علم را از او دریغ مى دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۴۷
حکمت ۲۸۷ نهج البلاغه ؛ مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)

حکمت ۲۸۷ نهج البلاغه ؛ مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)

وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ،قال علیه السلام: طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَکَلَّفُوهُ.

از امام علیه السلام درباره (قضا و) قدر سؤال کردند، امام علیه السلام فرمود : راه تاریکى است در آن گام ننهید، دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید و راه پنهان الهى است، براى دستیابى به آن خود را به زحمت نیفکنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۴۱۱
حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه ؛ سرانجام خوشى ها(سیاسى، اجتماعى)

حکمت ۲۸۶ نهج البلاغه ؛ سرانجام خوشى ها(سیاسى، اجتماعى)

مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْءٍ «طُوبَى لَهُ» إِلاَّ وَقَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سُوءٍ.

امام علیه السلام فرمود : هرگز مردم به چیزى نگفتند: «خوشا به حال آن»؛ جز اینکه روزگار روز بدى را براى او پنهان (و فراهم) کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۰۸۲
حکمت ۲۸۵ نهج البلاغه ؛ ضرورت استفاده از فرصت ها(اخلاقى)

حکمت ۲۸۵ نهج البلاغه ؛ ضرورت استفاده از فرصت ها(اخلاقى)

کُلٌّ مُعَاجَلٌ یَسْأَلُ الاِْنْظَارَ، وَکُلٌّ مُؤَجَّلٌ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ.

امام علیه السلام فرمود : آن کس که زمانش پایان گرفته، خواهان مهلت است و آن کس که مهلت دارد(در انجام کارهاى نیک و نهى از گناه) کوتاهى مى کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۳۸۳
حکمت ۲۸۴ نهج البلاغه ؛ دانش ، نابود کننده عذرها (اخلاقى، علمى)

حکمت ۲۸۴ نهج البلاغه ؛ دانش ، نابود کننده عذرها (اخلاقى، علمى)

قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ.

امام علیه السلام فرمود : علم و آگاهى، راه را بر (بهانه جویان و) آنها که تعلّل مى ورزند بسته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۸۸۳
حکمت ۲۸۳ نهج البلاغه ؛ علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)

حکمت ۲۸۳ نهج البلاغه ؛ علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)

جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ، وَعَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ.

امام علیه السلام فرمود : نادان هاى شما (پیوسته) بر اعمال خلاف خود مى افزایند و دانشمندانتان امروز و فردا مى کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۱۴۱
حکمت ۲۸۲ نهج البلاغه ؛ غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)

حکمت ۲۸۲ نهج البلاغه ؛ غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)

بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ.

امام علیه السلام فرمود : میان شما و موعظه، پرده اى از غفلت (و غرور) وجود دارد (که مانع تأثیر آن است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۵۸
حکمت ۲۸۱ نهج البلاغه ؛ برترى عقل از مشاهده چشم(علمى)

حکمت ۲۸۱ نهج البلاغه ؛ برترى عقل از مشاهده چشم(علمى)

لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الاِْبْصَارِ؛ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا، وَلاَ یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.

امام علیه السلام فرمود : تفکر و اندیشه همچون دیدن با چشم نیست، چراکه گاه چشم، به صاحبش دروغ مى گوید؛ولى عقل (سلیم)به کسى که ازاوراهنمایى بخواهدغشّ وخیانت نمى کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۶۷۲
حکمت ۲۸۰ نهج البلاغه ؛ یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)

حکمت ۲۸۰ نهج البلاغه ؛ یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)

مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ.

امام علیه السلام فرمود : کسى که دورى سفر (آخرت) را به خاطر داشته باشد خود را مهیا مى سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۴۰۲
حکمت ۲۷۹ نهج البلاغه ؛ شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)

حکمت ۲۷۹ نهج البلاغه ؛ شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)

اذا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا.

امام علیه السلام فرمود : هنگامى که نافله ها (مستحبات) به فرائض (واجبات) زیان رساند،آنها را ترک گویید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۵۳
حکمت ۲۷۷ نهج البلاغه ؛ سوگند امام علیه السلام(اعتقادى)

حکمت ۲۷۷ نهج البلاغه ؛ سوگند امام علیه السلام(اعتقادى)

لاَ وَالَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ، تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ، مَا کَانَ کَذَا وَکَذَا.

امام علیه السلام فرمود : نه، سوگند به کسى که ما را در بقایاى شب تاریک نگه داشت؛ شبى که لبخند سپیده دمش از روزى روشن پرده برداشت، که چنین و چنان نبوده است. (هدف از ذکر این عبارت تنها بیان سوگند زیبا و جالب امام علیه السلام است).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۹۷۰
حکمت ۲۷۶ نهج البلاغه ؛ پرهیز از دو رویى ها(اخلاقى)

حکمت ۲۷۶ نهج البلاغه ؛ پرهیز از دو رویى ها(اخلاقى)

اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لاَمِعَةِ الْعُیُونِ عَلاَنِیَتی، وَتُقَبِّحَ فِیَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی، مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی، فَأُبْدِی لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی، وَأُفْضِی إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ.

امام علیه السلام عرضه مى دارد : بار پروردگارا! به تو پناه مى برم از اینکه ظاهرم را در چشمها نیکو جلوه دهى وباطنم را در پیشگاهت زشت سازى؛ (به تو پناه مىبرم از این که) بخواهم بهوسیله اعمالى که تو از آن خوب آگاهى، خوشبینى و احترام مردم را براى خویش حفظ کنم، ظاهر خوبم را براى مردم آشکار سازم و اعمال بدم را فقط تو بدانى، تا به بندگانت نزدیک گردم و از رضا و خشنودى تو دور شوم.


شرح و تفسیر

از ریاکارى به خدا پناه بریم امام علیه السلام در این دعاى نورانى اش در پیشگاه خدا از ریاکارى به او پناه مى برد وبا چند تعبیر دقیق آن را بیان مى کند. نخست عرضه مىدارد: «بارپروردگارا! به تو پناه مى برم از اینکه ظاهرم را در چشمها نیکو جلوه دهى و باطنم را در پیشگاهت زشت سازى»؛ (اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لاَمِعَةِ الْعُیُونِ عَلاَنِیَتی، وَتُقَبِّحَ فِیَما أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی). «لامِعَةُ الْعُیُونِ» به اصطلاح ازقبیل اضافه صفت به موصوف و به معنى «عیون لامعه» یعنى چشمهاى پرنور است؛ یعنى کار من به جایى نرسد که حتى افراد تیزبین مرا خوب پندارند در حالى که در باطن خوب نباشم. در دومین جمله همین معنا را در قالب دیگرى آورده، عرضه مىدارد : «(خداوندا چنان نباشم که) خوشبینى مردم را نسبت به خودم در آنچه تو از آن آگاهى جلب کنم (در حالى که در باطن چنین نباشم و از طریق ریا خود را در صف نیکان معرفى کنم)»؛ (مُحَافِظاً عَلى رِثَاءِالنَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی). حضرت در سومین تعبیر، همین معنا را با اشاره به ثمره نامطلوب آن بازگوکرده، عرضه مى دارد: «(چنان نباشم) که حُسن ظاهرم را براى مردم آشکار سازم و اعمال بدم را فقط به سوى تو آورم تا به این وسیله به بندگانت نزدیک گردم واز رضا و خشنودى تو دور شوم»؛ (فَأُبْدِی لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی، وَأُفْضِی إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ َتَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ). روشن است که هدف ریاکاران جلب توجه مردم و از این طریق، رسیدن به منافع مادى و دنیوى است این یک هدف است، ولى دورى از خداوند هدف نیست بلکه غایت و نتیجه این کار است هر چند مَجازآ در عبارت بالا به شکل هدف بیان شده است. بدیهى است که این دعا درسى است براى همه مردم نه اینکه امام علیه السلام چنین باشد بلکه مى خواهد به طور غیر مستقیم که در دلها تأثیر بیشترى دارد نتیجه ریاکارى را براى همگان روشن سازد و آن را خطایى بزرگ معرفى کند که نتیجه آن، دورى از خدا و سرگردانى در وادى شرک و بت پرستى است. نکته نکوهش شدید ریا در کتاب و سنّت در آیات قرآن و روایات اسلامى، عمل ریایى به شدت نکوهش شده است. قرآن مجید در آیه ۲۶۴ سوره «بقره» مى گوید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدآ لّاَ یَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِّمَّا کَسَبُوا وَاللهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام داده اند، چیزى به دست نمىآورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى کند». در این آیه شریفه نکات بسیارى نهفته است: از یکسو ریا و شرک را همردیف قرار داده و از سویى دیگر عمل ریایى را بى نتیجه و بى اثر خوانده ومسلمانان را به شدت از چنین کارى نهى کرده همانگونه که انفاق هاى توأم با منت و آزار را منفور شمرده است. رسول خدا صلی الله علیه وآله در حدیثى از آینده چنین خبر مى دهد. «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَتَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ؛ زمانى بر مردم فرا مى رسد که باطن آنها زشت وظاهرشان براى طمع در دنیا زیبا مى شود. هرگز پاداشهایى را که نزد خداست طلب نمى کنند، دینشان ریاسْت و خوف خدا در وجودشان نیست. در آن زمان خدا آنها را به مجازاتى مبتلا مى سازد که حتى اگر مانند دعاى غریق (کسى که با تمام وجودش خدا را مى خواند) خدا را بخوانند دعایشان مستجاب نمى شود». در منابع معروف حدیث از جمله کتاب شریف کافى و کتاب وسائل الشیعه روایات بسیارى درباره نکوهش ریاکارى وارد شده است؛ از جمله کلینى؛ در جلد دوم کافى در حدیثى از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که فرمود: «کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَمَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ». در حدیث دیگرى در تفسیر آیه «(فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحآ وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدآ) (و مفهوم شرک در آیه) مى فرماید: «الرَّجُلُ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ لا یَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا یَطْلُبُ تَزْکِیَةَ النَّاسِ یَشْتَهِی أَنْ یُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِی أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَیْراً فَذَهَبَتِ الاَْیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَیْراً وَمَا مِنْ عَبْدٍ یُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّى یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً؛ منظور از آن کسى است که عملى داراى ثواب را انجام مىدهد؛ ولى مقصودش خدا نیست بلکه مقصودش این است که مردم او را پاک بشمرند وپیوسته دوست دارد که مردم عمل او را بشنوند (و او را ستایش کنند) این کسى است که براى عبادت پروردگارش شریک قرار داده است. سپس امام علیه السلام فرمود : هرکس کار نیکى را مخفیانه انجام دهد مدت زیادى نمى گذرد که خدا آن را ظاهر مى سازد و هیچ بنده اى نیست که امر شرى را پنهانى به جا آورد مگر اینکه پس از مدتى خداوند شر آن را آشکار مى سازد».


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۱۰۸
حکمت ۲۷۵ نهج البلاغه ؛ ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

حکمت ۲۷۵ نهج البلاغه ؛ ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)

إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ، وَضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ، وَرُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِیِّهِ؛ وَکُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّیْءِ الْمُتَنَافَسِ فِیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ لِفَقْدِهِ وَالاَْمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ، وَالْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لاَ یَأْتِیهِ.

امام علیه السلام فرمود : طمع، (انسان را) به سرچشمه آب وارد مى کند و او را تشنه بازمى گرداند و ضامنى است که هرگز وفا نمى کند و بسیار مى شود که نوشنده آب پیش از آنکه سیراب شود گلوگیرش شده (و هلاک مى گردد) و هر اندازه ارزش چیزى بیشتر باشد که مورد رغبتِ این و آن گردد، به همان اندازه مصیبت از دست رفتنش بیشتر است. آرزوها (ى دور و دراز) چشم بصیرت را کور مى کند و (چه بسا) سود به سراغ کسى مى رود که او به دنبالش نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۲۷۹
حکمت ۲۷۴ نهج البلاغه ؛ ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)

حکمت ۲۷۴ نهج البلاغه ؛ ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)

لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً، وَیَقِینَکُمْ شَکّاً، إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا، وَإِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا.

امام علیه السلام فرمود : علم خویشتن را جهل، و یقینتان را شک قرار ندهید، آنگاه که عالم و آگاه شدید عمل کنید و زمانى که یقین کردید اقدام نمایید (تا علم و یقین شما پایدار بماند).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۳۹
حکمت ۲۷۳ نهج البلاغه ؛ ضرورت توکل به خداوند(اعتقادى)

حکمت ۲۷۳ نهج البلاغه ؛ ضرورت توکل به خداوند(اعتقادى)

اعْلَموا عِلْماً یَقِیناً اِنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ ـ وَإِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَقَوِیَتْ مَکِیدَتُهُ ـ أَکْثَرَ مِمَّا سُمِّىَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ، وَلَمْ یَحُلْ بَیْنَ الْعَبْدِ فِی ضُعْفِهِ وَقِلَّةِ حِیلَتِهِ، وَبَیْنَ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ. وَالْعَارِفُ لِهذَا الْعَامِلُ بِهِ، أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَةٍ، وَالتَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِیهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلاً فِی مَضَرَّةٍ، وَرُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَرُبَّ مُبْتَلىً مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى، فَزِدْ أَیُّهَا الْمُسْتَنفِعُ فِی شُکْرِکَ، وَقَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ، وَقِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ.

امام علیه السلام فرمود : یقین بدانید خدا براى بنده اش ـ اگرچه بسیار چاره جو و سختکوش و در طرح نقشه ها قوى باشد ـ بیش از آنچه در کتاب الهى براى او (از روزى) مقدر شده قرار نداده است و (به عکس) ـ هرچند بنده اش ناتوان و کم تدبیر باشد ـ میان او و آنچه برایش در کتاب الهى مقرر گشته مانع نگردیده است و کسى که از این حقیقت آگاه باشد و به آن عمل نماید از همه مردم، آسوده خاطرتر و پرمنفعت تر است و آنکس که آن را ترک کند و در آن شک و تردید داشته باشد، از همه مردم، گرفتارتر و زیانکارتر است و چه بسیارند افرادى که مشمول نعمت (الهى) هستند؛ اما این نعمت مقدمه بلاى هلاکت ایشان محسوب مى شود و چه بسیارند افرادى که در بلا وسختى قرار دارند اما این بلا وسیله اى براى آزمایش و تکامل آنهاست. بنابراین اى کسى که مى خواهى از این گفتار بهره گیرى! بر شکرت بیفزا و از شتاب (براى به دست آوردن دنیا)بکاه وهنگامى که به آخرین حدروزى خودمى رسى قانع باش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۳۵۶۶
حکمت ۲۷۲ نهج البلاغه ؛ ضرورت استقامت در برداشتن کجى ها (سیاسى)

حکمت ۲۷۲ نهج البلاغه ؛ ضرورت استقامت در برداشتن کجى ها (سیاسى)

لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَاىَ مِنْ هذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَیَّرْتُ أَشْیَاءَ.

امام علیه السلام فرمود : اگر در برابر این لغزشگاهها، گامهایم استوار شود امورى را تغییر خواهم داد.(و بدعتهایى را که گذاشته اند از میان خواهم برد).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۳۳۵
حکمت ۲۷۱ نهج البلاغه ؛ روش صحیح قضاوت (قضایى)

حکمت ۲۷۱ نهج البلاغه ؛ روش صحیح قضاوت (قضایى)

رُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام رُفِعَ إِلَیْهِ رَجُلانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَالاْخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ أمَّا هذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللّهِ وَلاَ حَدَّ عَلَیْهِ، مَالُ اللّهِ أَکَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً؛ وَأَمَّا الاْخَرُ فَعَلَیْهِ الْحَدُّ الشَّدِیدُ فَقَطَعَ یَدَهُ.

روایت شده است که دو نفر را خدمت امام علیه السلام آوردند که هر دو از بیت المال سرقت کرده بودند. یکى از آن دو، برده اى متعلق به بیت المال بود و دیگرى متعلق به بعضى از مردم. امام علیه السلام فرمود : «اما این یکى (برده بیت المال) خودش مال خداست و حدى بر او نیست (چراکه) بخشى از مال خداوند، بخش دیگر را خورده! و اما آن دیگرى باید حد شدید بر او جارى شود (منظور از حد شدید همان حدّ سرقت است. و به دنبال آن دستور داد) دست او را قطع کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۴۳۷
حکمت ۲۷۰ نهج البلاغه ؛ ضرورت حفظ اموال کعبه (تاریخی، فقهی، اقتصادى)

حکمت ۲۷۰ نهج البلاغه ؛ ضرورت حفظ اموال کعبه (تاریخی، فقهی، اقتصادى)

اوَرُوِیَ أَنَّهُ ذُکِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِی أَیَّامِهِ حَلْیُ الْکَعْبَةِ وَکَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ کَانَ أَعْظَمَ لِلاَْجْرِ وَمَا تَصْنَعُ الْکَعْبَةُ بِالْحَلْیِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَسَأَلَ عَنْهُ أَمِیرَالْمُوْمِنِینَ علیه السلام إنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله، وَالاَْمْوَالُ أَرْبَعَةٌ: أَمْوَالُ الْمُسْلِمِینَ فَقَسَّمَهَا بَیْنَ الْوَرَثَةِ فِی الْفَرَائِضِ؛ وَالْفَیْءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّیهِ؛ وَالْخُمْسُ فَوَضَعَهُ اللّهُ حَیْثُ وَضَعَهُ؛ والصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللّهُ حَیْثُ جَعَلَهَا. وَکَانَ حَلْیُ الْکَعْبَةِ فِیهَا یَوْمَئِذٍ، فَتَرَکَهُ اللّهُ عَلَى حَالِهِ، وَلَمْ یَتْرُکْهُ نِسْیَاناً، وَلَمْ یَخْفَ عَلَیْه مَکاناً، فَأَقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللّهُ وَرَسُولُهُ.فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلاکَ لاَفْتَضَحْنَا وَتَرَکَ الْحَلْیَ بِحَالِهِ.

روایت شده است که در ایام خلافت عمر بن الخطاب، در حضور او از زیورهاى کعبه و کثرت آن سخن به میان آمد. گروهى (به عمر) گفتند: اگر آنها را مى گرفتى (و مى فروختى) و با آن، لشکرهاى مسلمین را مجهز مى ساختى، اجر آن بیشتر بود. کعبه چه احتیاجى به این زیورها دارد؟ به دنبال آن، عمر تصمیم به این کار گرفت و از امیرمؤمنان علیه السلام دراین باره سؤال کرد. امام علیه السلام در پاسخ او فرمود : این قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد در حالى که چهار نوع مال وجود داشت: اموال مسلمانان،که آنهارا(طبق دستورقرآن)به عنوان ارث مطابق سهام خاص در میان ورثه تقسیم فرمود، و «فىء» (غنائمى که از طریق جنگ یا غیر جنگ به دست آمده بود) که آن را بر مستحقانش تقسیم کرد، و خمس، که آن را در موارد خود قرار داد، وصدقات (زکوات)،که آنرا درآنجا که لازم بود مقرر داشت (ودر میان مستحقانش تقسیم فرمود). و در آن زمان زیورهاى کعبه وجود داشت و خدا آن را بر همان حال باقى گذاشت (و حکم خاصى براى تقسیم آن بیان نکرد) و این امر نه از روى فراموشى بود و نه به دلیل مخفى بودن مکان آن، بنابراین تو نیز آن را بر همان حال که خدا و پیامبرش آن را قرار داده اند باقى بگذار (و از تصرف در آن صرف نظر کن). عمر (هنگامى که گفتار امام علیه السلام را شنید) عرض کرد: اگر تو نبودى رسوا مى شدیم. و زیورهاى کعبه را به حال خود واگذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
تعداد بازدید : ۲۵۶۰