رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ، فَإِنَّ الشَّرَّ لاَ یَدْفَعُهُ إِلاَّ الشَّرُّ.
امام علیه السلام فرمود : سنگ را از همانجا که آمده بازگردانید، چراکه شر و بدى را جز با (همان) شر وبدى نمى توان دفع کرد.
إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَإِدْبَاراً؛ فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.
امام علیه السلام فرمود: دلها (ى انسانها) گاه روى مى آورد (و پرنشاط است) و گاه پشت مى کند(و بى نشاط است) آنگاه که روى مى آورد آن را به انجام نوافل و مستحبات نیز وادار کنید و آنگاه که پشت مى کند و بى نشاط است تنها به انجام فرائض و واجبات قناعت نمایید.
وَقالَ علیه السلام: لاَِنَسِ بْنِ مالِکٍ، وَقَدْ کانَ بَعَثَهُ إِلى طَلْحَةَ وَالزُّبَیْرِ لَمّا جاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ یُذَکِّرُهُما شَیْئاً مِمّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله فی مَعناهُما، فَلَوى عَنْ ذلِکَ، فَرَجَعَ إِلَیْهِ، فَقَالَ: إِنِّی أُنْسِیتُ ذلِکَ الاَْمْرَ،انْ کُنْتَ کَاذِباً فَضَرَبَکَ اللّهُ بِهَا بَیْضَاءَ لاَمِعَةً لاَتُوَارِیهَا الْعِمَامَةُ. (قالَ الرَّضِیُ: یَعْنِى الْبَرَصَ، فَأَصابَ أَنَسآ هذَا الدّاءَ فیما بَعْدُ فی وَجْهِهِ، فَکانَ لا یُرى إلّا مُبَرْقَعآ).
هنگامى که امام علیه السلام وارد بصره شد انس بن مالک را خواست تا نزد طلحه و زبیر برود و آنچه را از پیامبر صلی الله علیه وآله درباره آنها شنیده بود (منظور پیشگویى پیغمبر صلی الله علیه وآله درباره ظلم آنها نسبت به على علیه السلام است) به آنها یادآورى کند (تا از مخالفت خود با على علیه السلام خوددارى کنند). انس از این مأموریت سرپیچى کرد و به نزد امام علیه السلام برگشت و گفت: من آن را فراموش کرده ام. امام علیه السلام فرمود : اگر دروغ مى گویى خدا تو را به سفیدى آشکارى (پیسى) مبتلا کند آنگونه که حتى عمامه نتواند آن را بپوشاند. سیّد رضى مى گوید: منظور امام علیه السلام بیمارى برص است و چیزى نگذشت که لکه هاى سفید برص در سر و صورت او نمایان گشت و از آن پس هیچکس او را بى نقاب نمى دید.
لا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِهِ.
امام علیه السلام فرمود : هیچکس در ادعاى ایمان، صادق نیست مگر اینکه به آنچه نزد خداست (از پاداشهاى مادى و معنوى) مطمئن تر باشد نسبت به آنچه نزد خودش است. (تا جایى که آنچه را دارد سخاوتمندانه مى دهد تا عوضش را از خدا بگیرد).
مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاءِ ، وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ.
امام علیه السلام فرمود: دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است وخویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى (خویشاوندان زمانى خویشاوند محسوب مى شوند که دوست باشند).
شرح و تفسیر
برترى دوستى بر خویشاوندى امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکته مهم که با یکدیگر ارتباط دارند اشاره فرموده، نخست مى گوید: «دوستى در میان پدران به منزله خویشاوندى در میان فرزندان است»؛ (مَوَدَّةُ الآاْبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الاَْبْنَاءِ). اشاره به اینکه پدران، دوستى با دوستان خود را براى فرزندان به ارث مى گذارند و فرزندانشان به قدرى به هم نزدیک مى شوند که گویى با هم برادرند و بسیار دیده شده است که پدرانِ یکدیگر را عمو خطاب مى کنند. البته این سخن در جوامعى صادق است که عواطف در آن کمرنگ نشده است و فرزندان تنها اموال پدران را به ارث نمى برند، بلکه عواطف آنها را نیز به ارث مى برند. از بعضى روایات نیز استفاده مى شود که مودت و دوستى طولانى به منزله قرابت است. امام على بن موسى الرضا علیه السلام مى فرماید: «مَوَدَّةُ عِشْرِینَ سَنَةً قَرَابَةٌ؛ دوستى بیست سال، خویشاوندى است». در جمله دوم به این نکته اشاره مى فرماید که «خویشاوندى، به دوستى نیازمندتر است تا دوستى به خویشاوندى»؛ (وَالْقَرَابَةُ إِلَى الْمَوَدَّةِ أَحْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ إِلَى الْقَرَابَةِ). یعنى خویشاوندان هنگامى ارزش دارند که داراى محبت باشند و هرچه پیوند خویشاوندى نزدیکتر باشد، مودت و دوستى بیشترى لازم دارد. در حالى که دوستى و محبت نیازى به خویشاوندى ندارد؛ ممکن است افراد سالها با هم دوست باشند و هیچ رابطه خویشاوندى بین آنها نباشد. درنتیجه، برترى دوستى و محبت بر خویشاوندى ثابت مى شود. ضرب المثل معروفى است که به کسى گفتند: دوستت را بیشتر دوست دارى یا برادرت را؟ گفت: برادرى را دوست دارم که با من دوست باشد. بنابراین هر دو جمله رابطه دوستى و خویشاوندى را بیان مى کند؛ جمله اول به گونهاى و جمله دوم به گونهاى دیگر. مرحوم محقق کمره اى این کلام حکیمانه را به شعر فارسى درآورده مى گوید : مِهر پدران براى اولاد باشد چو نَسَب شعار و پیوند خویشى به مودت است محتاج بیش از خود دوستى به پیوند نکته وراثتِ دوستى مى دانیم اسلام آیین محبت و مودت است و قرآن پیوسته خدا را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید. واژه رحمت صدها بار در قرآن به کار رفته و در نمازهاى روزانه حداقل بیش از ۶۰ بار خدا را به رحمت و رحمانیت یاد مى کنیم، تا آنجا که محبت به عنوان میراث گرانبهایى از پدران به فرزندان مى رسد. در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى خوانیم: «ثَلاثٌ یُطْفینَ نُورَ الْعَبْدِ: مَنْ قَطَعَ أوِدَّاءُ أَبیهِ، وَغَیَّرَ شَیْبَتَهُ، وَرَفَعَ بَصَرَهُ فِى الْحُجُراتِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُؤْذَنَ لَهُ؛ سه چیز است که نور (ایمان) بندگان را خاموش مى کند: کسى که با دوستان پدرش قطع رابطه کند و محاسن سفید خود را تغییر دهد (اشاره به اینکه به هنگام پیرى بعضى کارهاى سبک سرانه جوانى و کودکى را انجام دهد) و به داخل خانه هاى دیگران بدون اینکه اجازه اى به او دهند نگاه کند». بنابراین نه تنها انسان دوستان قدیم خود را نباید فراموش کند و در حیات وممات به یاد آنها باشد و به آنها خدمت کند، بلکه اگر پدرش نیز دوستى داشته بعد از پدر، جانشین پدر شود و با آنها همان محبتى را داشته باشد که پدرش داشته است. به خصوص به هنگام فراز و نشیب هاى زندگى که دوستان ازنظر موقعیت اجتماعى متفاوت مى شوند نباید این تفاوت سبب فراموشى دوستان قدیم شود بلکه نباید تفاوت مقام، ثروت، علم یا سایر امتیازهاى فردى و اجتماعى مانعى در این راه ایجاد کند و اگر تمام پیوندهاى سابق را نمى تواند نگه دارد لااقل بخشى از آن را داشته باشد. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: «إذا کانَ لَکَ صَدیقٌ فَوُلِّىَ وِلایَةً فَأَصَبْتَهُ عَلَى الْعُشرِ مِمّا کانَ لَکَ عَلَیْهِ قَبْلَ وِلایَتِهِ، فَلَیْسَ بِصَدیقِ سُوءٍ؛ هرگاه دوستى داشته باشى و حکومت و ریاستى پیدا کند و حداقل یک دهم پیوند سابق را با تو حفظ کند دوست بدى نیست». توجه داشته باشید که نمى فرماید دوست خوبى است مى فرماید دوست بدى نیست، دوست خوب و کامل العیار آن است که صددرصد رابطه مودت گذشته را حفظ کند و مال و مقام، او را دگرگون نسازد. البته باید توجه داشت کسانى که به مقام والایى مى رسند اشتغالات و گرفتارى هاى آنها نسبت به سابق بیشتر مى شود و نمى توان انتظار داشت تمام آنچه را در سابق با دوستان خود داشته انجام دهد وشاید به همین دلیل امام علیه السلام آنها را معذور مى دارد که لااقل یک دهم پیوند محبت سابق را حفظ کنند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ، وَلاَ یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ. (قَالَ الرَّضِیُ: وَمَعْنى ذلِکَ أَنَّهُ یُصْبَرُ عَلى قَتْلِ الاْوْلادِ، وَلا یُصْبَرُ عَلى سَلَبِ الاَْمْوالِ).
امام علیه السلام فرمود : انسان داغدار، خواب و آسایش دارد؛ اما کسى که مالش را ربوده اند خواب ندارد.
سیّد رضى؛ در تفسیر این کلام شریف مىگوید: مفهومش آن است که انسان ممکن است بر قتل فرزندان خود صبر کند؛ اما در ربودن اموالش صبر نخواهد داشت.
وسُئِلَ علیه السلام: کَیْفَ یُحاسِبُ اللهُ الْخَلْقَ عَلى کَثْرَتِهِمْ؟ کَمَا یَرْزُقُهُمْ عَلَى کَثْرَتِهِمْ؛ فَقِیلَ: کَیْفَ یُحاسِبُهُمْ وَلا یَرَوْنَهُ؟ فَقالَ علیه السلام: کَمَا یَرْزُقُهُمْ وَلاَ یَرَوْنَهُ.
از امام علیه السلام پرسیدند: خداوند چگونه حساب همه خلق را با آن فزونى که دارند مى رسد؟ امام علیه السلام فرمود : همانگونه که آنها را با آن فزونى که دارند روزى مى دهد. (بار دیگر) پرسیدند: چگونه به حساب آنها رسیدگى مى کند در حالى که او را نمى بینند؟ فرمود: همانگونه که به همه آنها روزى مى دهد در حالى که او را نمى بینند.
مَنْ بَالَغَ فِی الخُصومَةِ أَثِمَ، وَمَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظَلَمَ، وَلاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللّهَ مَنْ خَاصَمَ.
امام علیه السلام فرمود : کسى که در دشمنى با مخالفان افراط کند، آلوده گناه مى شود و کسى که کوتاهى کند بر خود ستم کرده (و حقش ضایع مى گردد) و کسى که در مقام خصومت برآید نمى تواند حق تقوا را رعایت کند.
لِرَجُلٍ رَآهُ یَسْعى عَلى عَدوٍّ لَهُ، بِما فیهِ إِضرارٌ بِنَفْسِهِ : إِنَّما أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ.
امام علیه السلام مردى را دید که بر ضدّ دشمنش سعایت و سخن چینى مى کند، اما از طریقى که به خودش ضرر مى زند. به او فرمود : تو به کسى مى مانى که نیزه بر خود مى زند تا کسى را که پشت سرش سوار شده به قتل برساند.
أَصْدِقَاؤُکَ ثَلاَثَةٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ.
امام علیه السلام فرمود : دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند.
عَلى قَبْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله ساعَةَ دَفْنِهِ : إِنّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلاَّ عَنْکَ، وَإِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلاَّ عَلَیْکَ، وَإِنَّ الْمُصابَ بِکَ لَجَلِیلٌ، وَإِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ لَجَلَلٌ.
امام علیه السلام هنگامى که مى خواست رسول خدا صلی الله علیه وآله را به خاک بسپارد در کنار قبر آن حضرت چنین عرضه داشت : صبر و شکیبایى زیباست ولى نه درباره تو و جزع و بى تابى زشت است اما نه بر فراق تو. مصیبت وفات تو بسیار سنگین و هر مصیبتى پیش از تو و بعد از تو در برابر آن کوچک و حقیر است.